دین و مذهب - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ برادران دنیایی، بر اثر زودْ گسلیِ علل آن، گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 21

ساعت 1:53 صبح یکشنبه 13/11/1387

امام می فرمایند:« ولی من خدایی است که کتاب فرود آورده و هم او ولی شایستگان است . بنگرید من از چه خاندانم و به خود آیید


خویش را سرزنش کنید و بنگرید آیا کشتن من رواست؟ حرمت من برای شما زیر پا گذاشتنی است؟ آیا من پسر پیغمبرِ (ص) شما نیستم؟ پسر وصی و عموزادهِ شما نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا (ع) عمویِ پدرم نیست؟ آیا جعفر بن ابیطالب برادرِ پدرم که در بهشت با دو بال پرواز می کند ، عمویم نیست؟ به شما نرسیده که رسول خدا (ص) درباره من و برادرم فرمود سید جوانان اهل بهشتند؟ اگر گفتار مرا درست می دانید ، بسیار خوب ، باور کنید. از وقتی دانستم خدا دروغگو را دشمن دارد ، دروغ نگفتم و اگر باور ندارید کسانی از اصحاب پیغمبر هنوز زنده اند ، بروید از آنها بپرسید تا به شما خبر دهند. از جابربن عبدالله انصاری ، ابوسعید خدری ، سهل بن سعد انصاری ، زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید. این پرسیدن از ریختن خونم جلوگیر شما نیست؟
اگر شما در این تردید دارید که من زاده دختر پیغمبرم ، وای بر شما . آیا از شما خونی ریختم؟ مالی از شما خورده ام؟ زخمی به شما زدم که حالا قصاص آن را می خواهید؟»


همگی دشمنان خاموش شدند. سپس امام فریاد زد:  « ای شبث بن ربعی ، ای حجار بن ابجر ، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث! آیا به من ننوشتید که میوه ها رسیده و باغها سبز شده و به سوی لشکری که برای تو آماده شده ، بیا ؟»   گفتند: ما ننوشتیم. امام فرمود:«  به خداوند نوشتید . اکنون که مرا نمی خواهید بگذارید به مامن خود در هر جای زمین که باشد برگردم. قیس بن اشعث - لعنه الله علیه - گفت: ای حسین (ع) نمی دانم چه می گویی؟ تو باید تسلیم پسر عم خود شوی . او به دلخواه تو رفتار می کند . امام فرمودند: نه ، به خدا قسم به شما دست خواری ندهم و از شما مانند بنده نگریزم.


زهیر( یکی از یاران امام (ع) ) دوباره فرمود: ای بندگان خدا ، پسر فاطمه (س) بدرستی و نصرت شایسته تر از ابن سعد و ابن زیاد است ؛ اگر او را یاری نکنید به خدا پناهتان باد . او را نکشید . او را با عموزاده اش ، یزید گذارید . به جانم سوگند که یزید با نکشتن حسین هم از اطاعت شما راضی است . شمر بن ذی الجوشن تیری به او انداخت و گفت: خاموش باش . ما را از پرگویی خسته کردی . زهیر به او گفت: من با تو سخن نگویم . همانا تو جانوری ، به خدا گمان ندارم دو آیه قرآن درست بخوانی ، مژده ات باد به رسوایی و عذاب دردناک در قیامت.


شمر گفت: خداوند تا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. زهیر گفت: مرا از مرگ می ترسانی؟ بخدا مرگ با حسین (ع) نزد من بهتر است از آن که با شما جاویدان بمانم . زهیر رو به مردم کرد وگفت: ای بندگان خدا ، این پستِ جفاجو و همگامانش شما را از دینتان خارج کردند . بخدا شفاعت محمد (ص) به مردمی نرسد که خون خاندان او و کسانی که آنها را یاری می کنند ، بریزند


مردی از اصحاب ، او را صدا کرد که امام می فرمایند: برگرد


به جان خودم اگر مومن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد ، تو هم اینها را نصیحت کردی.!!


سپس امام به یزید بن خضیر فرمود: با آنها سخن بگو . یزید پیش رفت وگفت: ای مردم ، از خدا بپرهیزید . سپرده محمد (ص) میان شماست . اینان ذریه و خاندان و دختران حرم اویند . آنچه در دل دارید بگویید . می خواهید با آنها چه کنید؟ گفتند : می خواهیم آنها را در اختیار ابن زیاد قرار دهیم. یزید گفت: چرا از آنها نمی خواهید به جای خود برگردند؟ ای اهل کوفه ، نامه ها و پیمان هایی را که به آنها دادید و خداوند را بر آنها گواه گرفتید از یاد برده اید؟ وای بر شما.



خاندان پیامبر(ص) خود را دعوت کردید چون نزد شما آمدند ، آنها را به دست ابن زیاد می دهید و آب فرات را روی آنها می بندید؟ بسیار بد کردید . خداوند روز قیامت شما را سیراب نکند که بسیار بد مردمی هستید. خدایا آنها را به جان هم انداز تا نزد تو آیند و تو بر آنها خشمگین باش.  لشکر عمر سعد او را تیرباران کردند ، او نیز برگشت. خود امام آمدند ، برابر لشکر ایستادند ، به عمر سعد نگریستند و فرمودند: « سپاس خدایی را سزاست که دنیا را آفرید و آن را خانه فنا و زوال مقرر گردانید که اهل خودش را دستخوش دگرگونی کند. فریفته کسی است که او را بفریبد ، این دنیا شما را نفریبد که هر کس را بدان تکیه زند نومید کند . من می بینم شما برای کاری گرد آمدید که خدا را بر خود خشمناک کردید و از رحمت خود دور ساختید ، پروردگار ما بسیار خوب است و شما بسیار بد .


 


به طاعت خدا اقرار و به رسولش محمد (ص ) ایمان دارید ؛ ولی بر ذریه اش یورش بردید که آنها را بکشید . شیطان بر شما چیره شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است. مرگ بر شما و ملک شما ، انا لله و انا الیه راجعون.


امام برای آخرین بار سخنان آتش بار خود را ایراد و حقیقت حال آنها را روشن کرد و آنچه نفرین بود ، به آنها گفت و این آخرین سخنرانی امام است. امام سوار شتر شدند و آنها را به خاموشی وا داشتند. خدا را سپاس گفتند و بر فرشتگان و انبیاء و رسل صلوات فرستادند و سپس فرمودند: « ای گروه تار و مار از سرگردانی غمگسار شوید که مرا به فریادرسی خواندید و ما یورش کنان به دادخواهی شما آمدیم و اکنون شمشیری که ما به دست شما دادیم به روی ما می کشید و آتشی که به جان دشمن خود و شما افروختیم ، بر ما می افکنید . دست دشمن خودتان شدید تا بر تیر دوست خود بزنید. صد وای بر شما ، با آن که هنوز شمشیر در غلاف است ، چون ملخ دریایی سوی جنگ پرش کردید و چون پروانه بر آن پیاپی بال زدید . کوبیده و پایمال باشید.  ای کنیزپرستان ، از حزب راندگان ، قرآن دور اندازان ، سخنهای حق وارونه سازان و قانون شکنان! آیا اینها را یاری می کنید و ما را وا می گذارید؟ آری . این شیوه پیمان شکنی دیرین شماست که پدران شما بر آن ریشه کردند و شاخه ها بر آن فراز آمد و شما میوه پلید آن هستید که برای یابنده خود گلوگیر است و برای به زور رباینده گوارا . بدا بر شما که مرا بر شمشیر خوردن و خواری کشیدن وا می دارید. دور باد از ما خواری.


سپس دعا کرد بار خدایا باران آسمان را از آنها بگیر ، به محیطهای قحطی گرفتارشان کن و غلام ثقیف را بر آنها بگمار تا جام تلخی به کام ریزند ؛ زیرا ما را تکذیب کردند و واگذاردند. تو پروردگار ما هستی بر تو توکل داریم و به سوی تو باز می گردیم.  »


عمر بن سعد پیش راند و تیری به لشکر حسین (ع) انداخت و گفت: نزد امیر گواه باشید که من تیراندازی را آغاز کردم و پیرو دستور عمر سعد ، تیرهای لشکر کوفه چون پرندگان باریدن گرفت. پس از تیرباران ، اصحاب امام کم شدند و 50 نفر از یاران امام به شهادت رسیدند . امام به یارانشان فرمودند:« خدایتان رحمت کند. برخیزید برای مرگ که این تیرها چاره ندارد . پیک لشکرند که سوی شما می آیند.  »





  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:38 عصر | نظرات دیگران()

    بسمه رب الشهداء والصدیقین


     


    لبیک یا مهدی (عج)         یعنی


                                                                لبیک یا حسین (ع)


                لبیک یا حسین(ع) یعنی تو در معرکه جنگ هستی


                هر چند که تنهایی و مردم کوفی صفت تو را رها کرده باشند


                و تو را متهم و خوار شم


                لبیک یا حسین (ع) یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت و همه ی علائقت در این معرکه باشند


                لبیک یا حسین (ع) یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع از اسلام می فرستد


                و آنگاه که فرزندش شهید شد و سر بریده اش به مادر داده شد


                مادر سر را به خانه برده و خاک و خون آن را پاک کرده و به سر بگوید


                که از تو راضی هستم و پروردگار چهره ات را روشن بدارد


                همانطور که نزد فاطمه زهرا (س) مرا در قیامت رو سپید کردی


    لبیک یا حسین(ع) یعنی در وسط میدان نبرد باشی و آماج حملات  و دروغ ها و تهمتهای پست ترین موجودات عالم قرار بگیری .


    لبیک یا حسین (ع)یعنی از دنیا و زیبایی های آن با تمام وجود بگذری و از سپاه پر سرباز کفر نترسی


    لبیک یا حسین (ع) یعنی مادری ، همسری یا خواهری می آید تا پسر ،  همسر و یا برادر خود را لباس   رزم بپوشاند تا به میدان جنگ و جهاد با کفر روانه کنند.


                لبیک یا حسین (ع) یعنی زینب (ع) به برادرش حسین (ع) جواز آرزو  و شهادت را ببخشد .


                لبیک یا حسین (ع) امروز یعنی لبیک یا مهدی (عج)


                پس       لبیک یا حسین(ع)


                                                                           


                                                                لبیک یا مهدی (عج)




  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:38 عصر | نظرات دیگران()

    نگاهی به آموزه‏های اخلاقی در نهج‏البلاغه

    نهج البلاغه

    صدقه

    یکی از مستحبات ارزشمند، صدقه است. در فضیلت صدقه همین بس که: «جامع فضایل دنیویه و اخرویه است. از ساعت اولِ دادن آن، با انسان همراه است و دفع بلیات می‏کند تا آخر امر در قیامت و سایر مراحل که انسان را به بهشت و جوار حق برساند».

    آثار شگفت و مهم این کردار ارزشمند چنان است که مؤمن خردمند، با هیچ بهانه‏ای از آن غفلت نمی‏کند، حتی به بهانه فقر و ناداری. چنین است که پروردگار ما دستور داده است:

    وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا أتاهُ اللّهُ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ ما اَتاها سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا. (طلاق: 7)

    هر کس که روزی او تنگ باشد، باید از همان اندازه هم که خدا به او داده است، انفاق کند. خداوند هیچ‏کس را بیش از آنچه به او داده است، مکلف نمی‏کند و پس از هر سختی، آسانی قرار می‏دهد.

    باید دانست که صدقه، نه تنها موجب ناداری و نیازمندی نخواهد شد، که رمز گشایش درب رحمت الهی است. سرور زاهدان و مهتر نیکوکاران، علی(ع) می‏فرماید: «اِسْتَنزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ؛ روزی را با دادن صدقه فرود آورید.» همچنین آن بزرگوار می‏فرماید: «سُوسُوا ایمانَکُم بِالصَّدَقَةِ؛ ایمان خود را با صدقه نگاه دارید.» و خداوند، کریم‏تر از آن است که از انفاق بندگان، بدون پاداش بی‏شمار گذر کند.

    حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

    بزرگ‏ترین دریغ‏ها در روز رستاخیز، دریغ مردی است که مالی را جز از راه طاعت خدابه دست آورْد، سپس مردی آن را به ارث برْد و در طاعت خدای سبحان انفاق کرد. او بدان انفاق به بهشت رفت و آن اولی راه دوزخ سپرد.

    پیام متن:

    صدقه دادن، بهترین مستحب، سبب گشایش درب‏های رحمت الهی و نگه‏دارنده ایمان آدمی است.

     

    گناه گریزی

    گرچه می‏توان گناهان را در مقایسه با یکدیگر و از نظر پی‏آمدهای شوم آنها در این جهان و آن سرا به صغیره و کبیره تقسیم کرد، ولی گناه، گناه است و قبح کوچک و بزرگ آن یکسان. اگر آدم گنه‏کار اندکی به این بیندیشد که از چه کسی نافرمانی می‏کند، دیگر هیچ معصیتی را صغیره نمی‏بیند.

    گستاخی در برابر بزرگ، هرچه باشد، بزرگ و نابخشودنی است. امام خمینی رحمه‏الله می‏گوید:

    باید بدانیم که در محضر بزرگی هستیم که حتی نمی‏توان از بزرگی او سخن گفت. پس چگونه می‏توان در حریم و پیشگاه او جسارت کرد و به گناه آلوده شد. چگونه حرمت سلاطین و بزرگان دنیوی را پاس می‏داریم، ولی در پیشگاه خالق متعال، خود را به زشتی گناه می‏آلاییم. آیا اگر دارای خردلی حیا باشی، نباید از خجلت آب شوی و به زمین فرو بروی.

    بدتر از این حال این است که کسی منکر زشتی گناه شود و آن را کوچک بشمارد. حضرت علی علیه‏السلام نیز به این امر چنین هشدار می‏دهد:اَشَدُّ الذُّنوبِ مَا استَخَفَّ بِهِ صاحِبُه.

    سخت‏ترین گناهان، گناهی است که گناهکار، آن را کوچک و ناچیز شمارد.

    پیام متن:

    هرگونه گناهی، چون در پیشگاه خداوند انجام می‏شود، بزرگ و نکوهیده است و باید آن را ترک کرد.

     

    مال اندوزی

    انسان ناگزیر است برای اداره امور زندگی خود به کار و تلاش بپردازد، ولی باید در نظر داشته باشد که جمع‏آوری مال، تنها به اندازه نیازش باشد و نه به هدف طمع‏ورزی. برخی چنان در اندیشه ثروت‏اندوزی‏اند که تنها با صدای افتادن در چاه دوزخ به خود می‏آیند. خداوند در آیات قرآنی، به این مهم چنین اشاره می‏کند:

    الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ، یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ، کَلاّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ، وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ. (همزه: 2 ـ 5)

    کسی که مالی گرد آورْد و بر شمردش، می‏پندارد که مالش او را جاوید کرده، حال آنکه این‏طور نیست و در آتش خرد کننده فروافکنده خواهد شد.

    سعدی نیز چه زیبا می‏گوید: «دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‏فایده کردند: یکی آن‏که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.»

    حضرت علی علیه‏السلام در این‏باره می‏فرماید:

    اِنَّ اَعْظمَ الحَسَراتِ یَومَ القیامَةِ حسرةُ رَجُلٍ کَسَبَ مالاً فی غیرِ طاعَةِ اللّه‏ فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنفَقَهُ فی طاعَةِ اللّه‏ سبحانه فَدَخَلَ به الجَنَّةَ و دَخَلَ الاوَّلُ بِه النّار.

    بزرگ‏ترین دریغ‏ها در روز رستاخیز، دریغ مردی است که مالی را جز از راه طاعت خدابه دست آورْد، سپس مردی آن را به ارث برْد و در طاعت خدای سبحان انفاق کرد. او بدان انفاق به بهشت رفت و آن اولی راه دوزخ سپرد.

    همچنین امام علی علیه‏السلام به کسانی که در پی مال‏اندوزی هستند، فرمود:

    یا ابنَ آدَمَ! ما کَسَبتَ فَوقَ قُوَّتِکَ فَاَنْتَ فیه خازِنٌ لِغَیْرِکَ.

    پسر آدم! در آنچه بیش از خوراک روزانه‏ات کسب کردی، در حقیقت انباردار دیگری شده‏ای.

    پیام متن:

    استفاده کردن به اندازه از مال و متاع دنیا، پسندیده و اندوختن بیش از نیاز، وبال آدمی و انبارداری برای دیگران است.

     

    گره‏گشایی

    گشودن گره از کار گرفتاران از برترین لذت‏های معنوی است. نشاندن نشاط و شادی در دل انسان‏ها و زدودن رنج و مشقت از چهره دردمندان، بسیار سرور آفرین است. عارفان بر این باورند که راه انس با خدا، احسان به خلق است. اگر کسی بخواهد حال دعا داشته باشد و از ذکر و مناجات با خدا لذت ببرد، باید برای خدا، در خدمت خلق خدا باشد.

    شیخ رجب‏علی خیاط از عارفان معاصر سفارش می‏کند: «اگر می‏خواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی، به خلق خدا احسان کن.» همچنین در سخنی دیگر می‏گوید: «آنچه پس از انجام فرایض، حال بندگی خدا را در انسان ایجاد می‏کند، نیکی به مردم است».

    امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در حدیثی بسیار نغز می‏فرماید:

    همانا خدا را بندگانی است که به آنان نعمت‏های ویژه‏ای می‏دهد تا به سود مردمان به کار گیرند. پس تا هنگامی که از آن ببخشند، نعمت‏ها را در دست آنان وامی‏نهد و چون از بخشش باز ایستند، نعمت‏ها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص کند.

    این نیز کلام خدمتگزار گمنام کوفه در شب‏های تار است که به جابر فرمود:

    آن که نعمت خدا بر او بسیار بود، نیاز مردمان به او بسیار بوَد. پس هر که در آن نعمت‏ها برای خدا کار کند، خدا نعمت‏ها را برای وی پایدار کند و آن‏که آن را چنان که واجب است به مصرف نرساند، نعمت او را ببرد و نیست گرداند.

    پیام متن:

    1. خدمت‏رسانی به مردم و گره‏گشایی از کار آنان، از برترین و لذت‏بخش‏ترین اعمال است.

    2. خدمت به خلق خدا، راه قرب به خداوند را هموار می‏سازد.

    3. صرف نعمت‏های الهی در راه بندگان خدا، یکی از عوامل پایداری نعمت‏هاست.

     

    تعادل در ستایش دیگران

    زیاده‏روی در تعریف و تشویق سبب اشتباه جلوه دادن امر در نظر طرف مقابل و هموار کردن جاده غرور و تباهی در برابر اوست. پرهیز از بازگو کردن نیکی‏ها و خوبی‏ها نیز مانعی بر سر راه گسترش فضیلت‏ها و رشد نیکوکاری در جامعه می‏شود. این کلام گهربار مولای موحدان است که:

    اَلثَّناءُ بأَکثَرَ مِنَ الأِستِحقاقِ مَلَقٌ والتَّقْصیرُ عَنِ الاستِحقاقِ عَیٌّ أَو حَسَدٌ.

    ستودن شخص بیش از سزاواری او، چاپلوسی کردن است و کمتر از آنچه باید، درماندگی است یا رشک بردن.

    پیام متن:

    اندازه نگه داشتن در ستایش و نکوهش، سبب سازندگی است و زیاده‏روی و کوتاهی در آن، به اشتباه و انحراف می‏انجامد.

    شیخ رجب‏علی خیاط از عارفان معاصر سفارش می‏کند: «اگر می‏خواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی، به خلق خدا احسان کن.» همچنین در سخنی دیگر می‏گوید: «آنچه پس از انجام فرایض، حال بندگی خدا را در انسان ایجاد می‏کند، نیکی به مردم است».

    عذرخواهی

    عذرخواهی و پوزش‏طلبی پس از ارتکاب لغزش، از زیباترین کردارها و نشانه کمال آدمی است. به تعبیر نظامی گنجه‏ای:

    عذر به آن را که خطایی رسد  کادم از آن عذر به جایی رسد.

    خطاکاری که درخواست بخشش نمی‏کند، حتی از اینکه به زشتی کار خود هم پی ببرد، ناتوان است و شگفت اینکه این گردن‏فرازی را هم بزرگی و کمال می‏پندارد. خداوند، افراد خیال‏زده و فخرفروش را دوست ندارد:

    «اِنَّ اللّه‏َ لا یُحِبُّ مَن کانَ مُختالاً فَخوراً.» (نساء: 36) هرچند عذرخواهی از بندگان خدا پسندیده و لازم است، در پیشگاه آفریدگار هستی که بی‏شک همه در برابر او قاصر و مقصریم، زیبایی و شکوه دیگری دارد. خداوند در کلام وحی خویش به ما دستور می‏دهد:

    وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعًا حَسَنًا. (هود: 3)

    «از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به سوی او بازگردید تا بهره‏ای نیکو به شما دهد».

    این نکته تربیتی چنان بعضی از نیکان روزگار را بی‏تاب کرده است که حتی از خواب شیرین صبحگاهی دست شسته‏اند و به عذرخواهی در پیشگاه ربوبی می‏نشینند. مولای شب زنده‏داران می‏فرماید:

    خدا، بندگان را به کیفر کارهای زشت آنان مبتلا سازد؛ به کاهش میوه درختان و به نباریدن باران و بستن گنجینه‏های خیر به روی ایشان، تا توبه‏خواه توبه کند و معصیت کار دل از معصیت بکند و پند گیرنده، پند پذیرد و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان بگیرد. خداوند، آمرزش خواستن را وسیله پیوسته داشتن روزی بر روزی‏خواران و سبب رحمت بر آفریدگان قرار داده و فرموده است: «از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او فراوان آمرزنده است؛ باران را از آسمان بر شما پیوسته می‏دارد و شما را به خواسته‏ها و فرزندان یاری می‏دهد.» (نوح: 10 و 12)

    پس خدا بیامرزد کسی را که به پیش‏باز توبه رود و از گناهانش بخشش طلبد، پیش از آنکه مرگش برسد.

    پیام متن:

    1. پوزش‏خواهی آدمی از خداوند و آفریده‏های او در برابر لغزش‏هایش، واجب و پسندیده است.

    2. عذرخواهی از خداوند و رو کردن به توبه، درهای نعمت و رحمت الهی به روی بنده می‏گشاید و غفلت از عذرخواهی، سبب گرفتاری‏های دنیوی و اخروی انسان می‏شود.

      نوشته شده در  چهارشنبه بیستم آذر 1387ساعت 6:36 بعد از ظهر  توسط داوود اکبری  |  < type=text/java>GetBC(11); 2 نظر

    نگاه نهج‏البلاغه به نوجوانان

    نهج االبلاغه

    اشاره:

    دوره نوجوانی حساس‏ترین و با اهمیت‏ترین دوران زندگی انسان است که معمولاً بین سنین 12 الی 18 سالگی می‏باشد. در این دوره فرد نه کودک و نه هنوز به درستی بالغ شده است و دوره بحرانی زندگی خود را می‏گذراند که گاهی رفتار و اعمال کودکانه او موجب آزار بزرگترها و گاهی رفتار عاقلانه او باعث تحسین و تعجّب آنها می‏شود.

    نوجوان در سنینی قرار دارد که به درستی نمی‏داند چه باید بکند؟ کدام شیوه را در زندگی خود برگزیند؟ برخی بزرگترها به او می‏گویند: تو هنوز بچّه‏ای! گاهی دیگران به او می‏گویند: تو دیگر بزرگ شده‏ای چرا کار بچّه‏گانه از تو سر می‏زند؟ او خود را در این امر و نهی، سرزنش و عتاب، حیران می‏بیند.

    نهج‏البلاغه یکی از برترین کتابی است که به اخ‏القرآن (برادر قرآن) شهرت یافته است. این کتاب «آن چنان بزرگ و با عظمت است که دست عقول بشر به این آسانی به آن نمی‏رسد. دلیل آن همین است که این کتاب تراوش روح با عظمت کسی است که مظهر اسم اعظم خداوند است، معلّم جبرائیل، قرآن ناطق و بزرگ‏ترینِ مفسّران و تربیت شده پیامبر عظیم‏الشّأن است.»1

    سخنان حضرت علی علیه‏السلام که نهج‏البلاغه بخشی از آن می‏باشد، از نظر قواعد ادبی و لفظی و اخلاقی در حدّ معجزه است و تا کنون هیچ کلام بشری به پای آن نرسیده و با آن برابری ننموده است. ابن ابی‏الحدید معتزلی ـ شارح بزرگ نهج‏البلاغه ـ در مقدّمه کتاب خود می‏نویسد: «بحق، سخن علی علیه‏السلام فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق می‏باشد.»

    نهج البلاغه مشحون از مواعظ و حکم آموزنده درباره موضوعات مختلف از جمله «نوجوانان» است که به کارگیری آن، مهم‏ترین راه‏حل جهت تربیت و سعادت می‏باشد.

    در بحث «نگاه نهج‏البلاغه به نوجوانان» به محورهای زیر اشاره خواهد شد:

     

     

    الف) نوجوان و تربیت

    در تربیت نوجوانان باید به چند اصل تربیتی توجّه نمود؛ از جمله: شناخت مسائل این نسل، توجّه به پایه‏های خُلقی این نسل، توجّه به اصل محبت و انس و دوستی با نوجوانان و پرهیز از اعمال قدرت و اجبار.

    علی علیه‏السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسیار حسّاس بیان می‏کند: اوّل اینکه قلب نوجوان مانند زمین، خالی و مساعد است که هرچه در آن بکاری همان درو می‏کنی: «انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقی فیها من کلّ شی‏ء قبلته»19 و دوم اینکه دوران نوجوانی را زودگذر می‏داند و گوشزد می‏فرماید سریعاً آن را دریابید: «بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک»20 سوم اینکه شیطان در این زمان به نوجوان زیاد روی می‏آورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت که بهترین پناهگاه، قرآن کریم، ائمه علیهم‏السلام و ادعیه می‏باشد

    علی علیه‏السلام به تربیت نفس توجّه ویژه‏ای دارد و می‏فرماید: «ای مردم! خودتان عهده‏دار تربیت نفس خویش باشید و آن را از کشیده شدن به طرف هوسها و عادات ناروا باز دارید.»2 و نیز می‏فرماید: «زنهار! زنهار! در تربیت و سازندگی خویشتن تلاش کن».3

    امام علی علیه‏السلام به پدران نیز توصیه می‏کند:

    «با فرزندان خود دوست شوید؛ زیرا مودّة الآباء قرابة بین الأبناء؛ دوستی میان پدران سبب خویشاوندی میان فرزندان است».4 و نیز به علت تأثیر خانوده‏ها بر شخصیت نوجوانان، سفارش می‏کند: «روابط خود را با افراد با شخصیت و اصیل و خانواده‏های صالح و خوش‏سابقه، برقرار ساز».5

    امام تأثیر محیط و جامعه را در تربیت فرزندان، به ویژه نوجوانان، گوشزد می‏کند و می‏فرماید:

    «واسکن الأمصار العظام فانّها جِماع المسلمین، واحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان علی طاعة اللّه؛ در شهرهای بزرگی که مرکز اجتماع مسلمانان است، مسکن گزین و از محیط و جوامعی که اهل غفلت و ستمکاری در آنجا هستند و یارانِ مطیع خدا کمتر در آن نواحی یافت می‏شوند، بپرهیز.»6

     

    ب) نوجوان و عبادت

    طرز ارائه مسائل مذهبی به نوجوانان اهمیت بسیاری دارد. امور مذهبی را به گونه‏ای باید به آنها ارائه داد که آنها احساس کنند در زندگی روزمره، این امور قابل پیاده شدن است. و باید علم و دین را توأمان به نوجوانان آموخت.

    «عبادت» مهم‏ترین بخش اصول اسلام می‏باشد و در نهج‏البلاغه به بندگی خدا و عبادت توجّه و تأکید بیشتر شده است. عبادت اثرات دنیوی بسیاری دارد که از جمله آن آرامش روانی و سلامت نفس می‏باشد.

    علی علیه‏السلام می‏فرماید: «در تمام امور زندگی خود، خداوند را اطاعت کن؛ زیرا اطاعت از خداوند، بر هر کاری مقدّم است. نفس خود را به سوی عبادت بکشان و با آن مدارا کن.»7

    از مهم‏ترین ارکان عبادت، نماز و روزه و عمل به قرآن می‏باشد. علی علیه‏السلام توجّه به نماز و روزه و خواندن قرآن را گوشزد فرموده، از جمله: «نماز، گناهان انسان را می‏ریزد»8، «بهترین وسیله نزدیکی به خداوند، روزه ماه مبارک رمضان است»9 و «حقّ فرزند بر پدر این است که نام نیکویی برای او انتخاب کند، اخلاق و ادب به او بیاموزد و قرآن را به او آموزش دهد».10

     

    ج) نوجوان و الگوپذیری

    «الگوها» در تربیت، تأثیر بسیار زیادی دارد و هر چقدر الگو محبوب‏تر باشد، تأثیرپذیری آن نیز بیشتر است. حضرت علی علیه‏السلام از یک طرف بهترین الگو برای نوجوان و جوان می‏باشد، چون امام دوران کودکی و نوجوانی را در کنار پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گذراند و رفتار او را برای خود الگو قرار داده است؛ لذا می‏فرماید:

    «پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مرا از دوران کودکی تحت تربیت خود گرفتند و هر روز یک اخلاق نیکو را به من تعلیم و دستور می‏دادند.»11

    قرآن کریم به مسلمانان خطاب می‏فرماید: «رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یک الگو و سرمشق کامل می‏باشد.» و حضرت علی علیه‏السلام و فرزندانش بهترین الگو برای نوجوانان و جوانان می‏باشند. از این رو با تبیین سیره زندگی امام می‏توان امام را در تمام مراحل به عنوان الگو انتخاب کرد.

    امام تأثیر محیط و جامعه را در تربیت فرزندان، به ویژه نوجوانان، گوشزد می‏کند و می‏فرماید: «واسکن الأمصار العظام فانّها جِماع المسلمین، واحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان علی طاعة اللّه؛ در شهرهای بزرگی که مرکز اجتماع مسلمانان است، مسکن گزین و از محیط و جوامعی که اهل غفلت و ستمکاری در آنجا هستند و یارانِ مطیع خدا کمتر در آن نواحی یافت می‏شوند، بپرهیز.

    باید توجّه نمود افرادی که در سمت مربّی و معلّم نوجوان می‏باشند، الگوی مناسب در تربیت‏اند و نوجوان آداب زندگی را غالباً از اطرافیان ـ به ویژه مربّیان ـ فرا می‏گیرد. پس لازم است آنها خود را با الگوی برتر تطبیق نمایند و نفس خود را اصلاح سازند، و عملاً به تربیت نسل جدید بپردازند. علی علیه‏السلام می‏فرماید: «هر کس که خودش را در منصب رهبری مردم قرار دهد، لازم است قبل از تعلیم دیگران، نفس خودش را اصلاح کند.»12

     

    د) نوجوان و دوست‏یابی

    نوجوان به داشتن «دوست» احساس نیاز می‏کند و از این‏رو باید او را در انتخاب دوست یاری نمود. دوست به حدّی در یک نوجوان تأثیر دارد که او خود را همرنگ دوستش می‏کند و حتّی از لباس، رفتار و کلام او تقلید می‏نماید.

    داشتن دوست، نوجوان را از تنهایی که ممکن است افسردگی و انزوا را در برداشته باشد، می‏رهاند. امام علی علیه‏السلام در نهج‏البلاغه به یافتن «دوستان خوب» اشاره می‏فرماید و تأکید دارد که: دوستان را ابتدا مورد آزمایش و امتحان قرار دهید و وقتی دوستی را خوب یافتید، او را از دست ندهید. امام علیه‏السلام می‏فرماید:

    «عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست، ناتوان باشد و از او عاجزتر کسی است که دوستانِ به دست آورده را ترک گوید.»13

    نوجوان وقتی دوستی را یافت و یا درصدد یافتن دوستانی می‏باشد، باید به چند مسأله توجّه نماید: ابتدا اینکه به آراء و افکار دیگران احترام بگذارد و خود، فردی فروتن و متواضع باشد. و دیگر اینکه در دوستی، افراط و تفریط روا ندارد که ثمره آن، پشیمانی و ثمره دوراندیشی و میانه‏روی، سلامت و رستگاری است.14 و سوم اینکه راستگو بوده و به عهد خود وفا نماید، چون «هر کس امانت‏دار نباشد ضرر کرده و به مقصد نمی‏رسد»15 و چهارم اینکه با دوستانش خوشرو بوده و حُسن خُلق را سرمشق خود قرار دهد. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «اکرم الحسب حُسن الخلق؛ برترین خویشاوندی، خوشرویی و حُسن خلق است.»16

    اما به پیروان خود گوشزد می‏فرماید: «از دوستی با افرادی که ضعیف‏العقل و بدعمل هستند، بپرهیز؛ زیرا انسان را با دوستش می‏شناسند.»17

    و یا می‏فرماید: «از رفاقت با کسانی که افکار و ظاهر اعمالشان ناپسندیده است، برحذر باش؛ چرا که آدمی به رویّه و روش رفیقش خو می‏گیرد و به افکار و اعمال او معتاد می‏شود.»

     

    ه) نوجوان و سیاست

    نوجوان و جوان که پرجمعیت‏ترین بخش هر جامعه ـ به‏ویژه جهان‏آسیائی و آفریقائی را تشکیل می‏دهد، طبعاً باید با «سیاست» آشنا بوده و نقش برجسته‏ای در امور اداری ایفا نماید و نظام سیاسی حاکم نیز با حُسن نیّت، اعتماد این قشر عظیم را به خود جلب سازد.

    آری، لازم است با تشکیل جلسات متعدّد، جوانان و نوجوانان را با مسائل سیاسی آشنا کرده و نقش قدرت‏های سلطه‏گر را به آنها گوشزد نمود و آنها را آزاده بار آورد. حضرت در این‏باره می‏فرماید: «بنده دیگران مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است.»18

    اما به پیروان خود گوشزد می‏فرماید: «از دوستی با افرادی که ضعیف‏العقل و بدعمل هستند، بپرهیز؛ زیرا انسان را با دوستش می‏شناسند.»

    و) نوجوان و گناه

    علی علیه‏السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسیار حسّاس بیان می‏کند: اوّل اینکه قلب نوجوان مانند زمین، خالی و مساعد است که هرچه در آن بکاری همان درو می‏کنی: «انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقی فیها من کلّ شی‏ء قبلته»19 و دوم اینکه دوران نوجوانی را زودگذر می‏داند و گوشزد می‏فرماید سریعاً آن را دریابید: «بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک»20 سوم اینکه شیطان در این زمان به نوجوان زیاد روی می‏آورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت که بهترین پناهگاه، قرآن کریم، ائمه علیهم‏السلام و ادعیه می‏باشد و گرنه، گناه انسان را در دنیا و آخرت رسوا می‏سازد و برکت را از مال او برمی‏دارد و ناراحتی‏های روانی را نصیبش می‏سازد. از نظر علی علیه‏السلام هر گناهی در زندگی، آثار سوئی دارد، مثلاً: دروغ، ایمان را از انسان دور می‏کند21؛ فحش و بدزبانی، زهد را دور می‏سازد و سخن‏چینی، رابطه دوستی را از بین می‏برد.22



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:38 عصر | نظرات دیگران()

    طرز بارگذاری فایل:  ابتدا پلی را بزنید تا چند ثانیه از فیلم بگذره سپس مجددا پلی را بزنید  و فیلم را متوقف کنید سپس  منتظر پر شدن خط صورتی رنگ روبروی پلی بمانید(خط صورتی در وسط دکمه ی پلی و نشانگر زمان فیلم میباشد و پس از 20ثانیه به تدریج نمایان میشود) بعد از پر شدن خط میتوانید با زدن دکمه ی پلی فیلم را با سرعت بالا تماشا کنید.

    کلیپ به این قشنگی دیدی حالا رو تبلیغ کلیک کن . نترس واست پول نمیاد



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:38 عصر | نظرات دیگران()
    همسایه میتواند زن وشوهر همسایه را طلاق دهد!
    رییس سابق کمیته فتوای الازهر در فتوایی اعلام کرد: "
    همسایه ها و اهل محل اگر شاهد جر و بحث زوجین باشند و تشخیص دهند زن و شوهر همسایه نمی توانند باهم زندگی کنند، می توانند برای آنها درخواست طلاق کنند.

    همانطور که شوهر حق طلاق دارد و یا زن حق خلع دارد، جامعه همین حقوق را دارد. اسلام برای زن مرد حقوق برابری قائل شده و به مرد حق طلاق و به زن حق خلع را داده است. حال اگر همسایه ها درخواست طلاق دو نفر را داده باشند اما یکی یا هردو نفر آنها مایل نباشند از هم جدا شوند ...

    شیخ جمال قطب که در جمع اتحادیه روزنامه نگاران مصری سخن می گفت اضافه کرد: همانطور که شوهر حق طلاق دارد و یا زن حق خلع دارد، جامعه همین حقوق را دارد. اسلام برای زن مرد حقوق برابری قائل شده و به مرد حق طلاق و به زن حق خلع را داده است.

    وی ادامه داد: جامعه که شاهد وقوع ازدواج بین زن و مرد بوده است در صورت مشاهده بروز مشکل بین زوجین به حدی که امکان تفاهم بین آنها وجود نداشته باشد، حق دارد این پیوند زناشویی را پایان دهد! در این خصوص همسایه ها و با فامیل زن وشوهر می توانند با مراجعه به قاضی درخواست برای زوج همسایه در خواست طلاق کنند.

    وی در پاسخ به این سوال که اگر همسایه ها درخواست طلاق دو نفر را داده باشند اما یکی یا هردو نفر آنها مایل نباشند از هم جدا شوند در اینصورت قاضی چه تصمیمی باید بگیرد؟پاسخ داد: اگر قاضی تشخیص دهد ادامه زندگی آنها باعث ادامه مشکل می شود حکم به طلاق می دهد و زن وشوهر هم باید آنرا بپذیرند!

    وی در بیان دلیل این استدلال خود آورده است: در غیر این صورت ممکن است عدم درخواست طلاق از سوی مرد با خلع از طرف زن به خاطر فرار از مسولیت و یا ترس از محروم شدن از حقوق باشد. بنابراین وثتی همسایه ها درخواست طلا دهند قاضی آنها را ملزم به طلاق میکند.


  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:32 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا