فرز ها - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پارسایى زیور درویشى است ، و سپاس زیور توانگرى . [نهج البلاغه]
امروز: دوشنبه 04 اردیبهشت 15

شیطان بیشتر انسان را وسوسه کند یا نفس اماره؟

نفس اماره نیرویی است برخاسته از گرایش های حیوانی درون بشر که باید تحت تدبیر قوه عاقله قرار گرفته و خواسته های او تعدیل شود. در این میانه «شیطان نقش کمک کننده به هوای نفس را دارد. اگر هوای نفس نمی داشتیم شیطان توان نداشت آن را در ما ایجاد کند. هنگامی که در نفس خویش خواسته ای داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان همان را تزیین و تأیید می کند تا ما بیشتر به آن جذب شویم. نتیجه کار شیطان،‌ دوری و غفلت از خدا، جذب شدن به دنیا و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.
شیطان فقط یک وسوسه گر بیرونی است و جهت دهنده به نفس اماره. شیطان با چند حربه به مقابله با انسان برمی خیزد از جمله:
1- تزیین کارهای زشت در نظر انسان( فزین لهم الشیطان اعمالهم- نحل/ 63)
2- با وعده های دروغ( یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا- وعده شان می دهد و به آرزو کردنشان وا می دارد و شیطان جز فریب، وعده شان ندهد.- نسا/ 120)
3- ترساندن از آینده و در ادامه آن،‌ مانع شدن برای کار خیر.( الشیطان یعدکم الفقر- شیطان به شما وعده فقر می دهد.- بقره 268)
شیطان از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ کرده و کار و تلاش وی را تأیید می کند یا تغییر میدهد. کارهای زشت را در نظر انسان تزیین و آدمی را در انجام کار ناپسند تثبیت می کند.
شیطان در روز قیامت به کسانی که فریب او را خورده اند و در آنجا وی را لعن و نفرین می کنند می گوید: این قدر مرا لعن نکنید چرا که من بر شما تسلطی نداشتم و تنها به شما وعده می دادم و خلاف وعده ام عمل می کردم و با این که شما این وضع مرا می دیدید باز هم به دنبال من می آمدید.»( بر گرفته از کتاب اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح،‌ ج1،‌ ص232-234)
شیطان به هنگامی که کار از کار گذشت گفت: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم و برای من تسلطی بر شما نبود مگر آن که شما را می خوااندم پس شما مرا اجابت کردید پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید.( ابراهیم / 22)
بنابراین شیطان فقط یک مشوق به بدی هاست، این هوای نفس و در واقع خود انسان است که راه نا صواب را انتخاب می نماید. شیطان هیچ گاه برانسان تسلط ندارد و خود نیز بر این امر در روز قیامت اعتراف می نماید و می گوید من فقط شما را دعوت کردم و بر شما تسلطی نداشتم. عدم تسلط بدین معناست که وسوسه های او نمی تواند ما را مجبور به گناه کند. او فقط فریب می دهد و از این جا به بعد نفس اماره است که با وسوسه ها و تصوراتی که برای آدمی به وجود می آورد او را به گناه می کشاند. در مجموع، نفس اماره، بیشتر،‌ ما را به بدی ها سوق می دهدو شیطان هم از طریق آن وسوسه می کند.
مطالعه بیشتر:
1- گناهان کبیره، شهید دستغیب
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
3- اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح یزدی

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:25 عصر | نظرات دیگران()

    نکته های جالب 3

    - خوردن پنیر باگردو چه مزیتی دارد؟
    در پنبر ماده ای به نام تیرامین وجود دارد که اگر در مغز جمع شود ، باعث کندی ذهن میشود، البته این ماده توسط یک نوع آنزیم موجود در بدن انسان میتواند کاتابولیسم شود، ولی این آنزیم تا حد مشخصی فعال می باشد. برای فعالیت بیشتر این آنزیم باید میزان مس را در بدن زیاد کرد، و این کار با خوردن گردو که حاوی مقداری مس است ،انجام میدهند. به همین دلیل در متون دینی خوردن گردو به همراه پنیر توصیه شده است.

    - آیا میدانستید زادگاه میوه کیوی کشور چین میباشد ، چینی ها سالانه فقط دویست تن کیوی از بوته های خودرو برداشت میکنند

    - آیا میدانستید که قد انسان تا ?? الی ?? و گاها" تا ?? سالگی بلند میشود و از چهل سالگی به بعد قد انسان هر دو سال حدود شش میلی متر کوتاه میشود

    - آیا میدانستید ده کشور پهناور جهان بترتیب از این قرار میباشد : روسیه ، کانادا ، چین ، آمریکا ، برزیل ، استرالیا ، هند ، آرژانتین ، قزاقستان ، سودان

    - نظریه های پزشکی تا دو قرن پیش بر نظرورزی های صرف مبتنی بود. استدلال پزشکان در آن روزگار بر مبنای طبایع چهارگانه طب بقراطی بود. در این دیدگاه بدن انسانی از اخلاط چهارگانه یعنی ?خون?، ?بلغم?، ?صفرا? (صفرای زرد) و ?سودا? (صفرای سیاه) تشکیل شده است. منشاء هریک از این اخلاط از ارگان خاصی است، مثلاً خون از قلب، بلغم از مغز، صفرا از کبد و سودا از طحال. مادامی که این اخلاط چهارگانه در یک تعادل باشند شخص سالم است و اگر این تعادل به هم بریزد بیماری پدید می آید. نقش پزشکان اصلاح این تعادل بود که معمولاً توصیه هایی مانند استراحت و دستورات غذایی یا داروهای گیاهی را شامل می شد و اگر این اقدامات کارساز نبود آنگاه اقدام به ?فصد? می کردند.

    - ایا میدانستید که اولین ماده ای که در هنگام فعالیت در بدن میسوزد کربوهیدروتها هستند بعد چربی !برای همین برای کسانی که میخواهند لاغر شوند نخوردن کربوهیدرتها (مثل نان و برنج و ... ) از نخوردن چربی ها مهمتر است!!

    - آیا میدانستید قله دماوند بیست و سومین قله بلند جهان است

    - اختراعات سالانه در آمریکا به پنجاه هــــــزار مورد در سال میرسد و در ژاپن سی هــزار و آلمان و فراسنه و انگلیس هر یک ده هـــزار مورد میرسد اما در صد و سی کشور در حال توسعه جهانی در مجمـــــــوع حدود پانصد اختراع واقعی دارند دلیل این امر سرمایه گذاری کم روی تحقیقات و پژوهش و توسعه است و متاسفانه تعداد کارکنان و متخصصین در بخش تحقیق و توسعه خیلی کمتر از هزار نفر در هر میلیون است در حالی که در کشورهای صنعتی به دو هزار و ششصد نفر در هر میلیون میرسد

    - در مورد دید حیوانات چه میدانید مثلا" میدانستید که یک شاهین مثل این است که دنیا را با یک دوربین قوی نگاه میکند د یک شاهین میتواند مثلا" از فاصله سی متری روزنامه بخواند شیر به تیز بینی انسان است مثلا یک بز کوهی را از فاصله هزار و پانصد متری تشخیص میدهد فیلها و کرگدنها یا به عبارت دیگر گیاهخوارانی که در سنین بزرگی و بلوغ از هیچ دشمنی ترس ندارند ، قدرت دیدشان بسیار کم است ، آنها از فاصله سی متری دیگر نمیتوانند فرقی بین یک بوته و گورخری که ثابت ایستاده ، بگذارند ، آنها محیط اطراف خود را به صورت مات می بینند

    ایا میدانستید اگر ریشه های یک درخت جوان صنوبر را به هم وصل کنیم طول ان به دو یا سه متر خواهد رسید.در حالی که طول ریشه های یک ساخه گندم به ??? متر و طول ریشه های نیشکر به ?? کیلو متر میرسد!

    - چرا لوله زیر دستشوئی آشپزخانه خمیدگی دارد؟
    لوله آبریز زیر ظرف شوئی آشپزخونه اصولا" همیشه خمیدگی داردد موقعی که آب زیادی توی این لوله بریزید ، آب از لوله پایین میرود و در خمیدگی اول وارد میشود و سپس بطرف بالا رفته و از خمیدگی دوم بطرف پایین می رود و بعد از آنجا خارج شده و یا اینکه وارد چاه منزل میشود قسمت زیاد آب در هر بار از خمیدگی لوله عبور میکند ولی قسمت کمی از آن در خمیدگی لوله باقی می ماند ، این باقیمانده بسیار مهم است زیرا نقش سرپوشی را بازی میکند که مابین لوله فاضلاب کار گذاشته باشند معمولا" هوای واقع در فاضلاب بعلت فساد فضولات بوی بدی میگیرد و ضمنا"ممکن است گازهای بدبوئی هم در فاضلاب وجود داشته باشد و اگر این گازها از طریقی وارد خانه شوند شما را بیمار خواهند کرد ولی آن قسمت آبی که در خمیدگی لوله باقی میماند مانند سرپوشی باعث جلوگیری از نفوذ بوی بد فاضلاب بداخل خانه میشود و همچنین شما را از ضرر گاز فاضلاب در امان نگاه میدارد

    - چرا عقربه ساعتها ساعتگرد می چرخد؟
    بهتر است سوال را به این صورت بپرسیم: چرا جهت فعلی حرکت عقربه ها، به عنوان جهت استاندارد ساعت پذیرفته شده است؟ جواب این سوال را با یک کلمه می توان داد؛ ساعت آفتابی ، ساعت آفتابی یکی از اولین ساعتهای مورد استفاده بشر به معنی واقعی آن بود؛ یعنی به جای اندازه گیری یک بازه زمانی مثل ساعت شنی یا آبی می توانست به هر لحظه روزه یک زمان نسبتا مطلق ، نسبت بدهد و از این نظر، می توان آن را پدر ساعتهای امروزی به حساب آورد. این ساعت نخستین بار در عرضهای میانی نیمکره شمالی که محل بیشتر تمدنهای باستان بود ابداع و به کار گرفته شد. در این عرضها، خورشید همواره از جنوب می آید و بنابراین با توجه به حرکت شرق به غرب آن ، سایه یک شاخص در طول روز، یک سیر ساعتگرد را می پیماید. به نظر می رسد دلیل انتخاب جهتی که در حال حاضر به آن ساعتگرد می گوییم ، به عنوان جهت استاندارد حرکت عقربه های ساعت نیز همین باشد. در واقع ، اگر تمدنهای بشری سازنده تاریخ در نیمکره جنوبی بودند، به احتمال زیاد الان عقربه ها برعکس می چرخیدند.

    - آیا می دانید شاتل ها از مغرب به مشرق فرستاده می شوند؟
    زیرا زمین از مغرب به مشرق حرکت می کند به همین دلیل از سرعت زمین برای پرتاب شاتل هااستفاده می شود در غیر اینصورت شاتل به ????km/h سرعت بیشتر نیاز داشت.یک ????km/h تا سرعت زمین را خنثی کند و یک ????km/h تا به سرعت ?????km/h برسد.)

    ?.آیا همه کشورهای صاحب تکنولوژی فضایی موشک ها و شاتل های خودرا از کشور خودشان به فضا پرتاب می کنند؟
    جواب این سوال منفی است . زیرا بسیاری از کشورها از جمله روسیه و فرانسه که موشک ها و شاتل های خود را به ترتیب از قزاقستان و گینه به فضا پرتاب می کنند شرایط جوی مناسب را برای انجام دادن این کار از داخل کشور خودشان ندارند به همین دلیل از کشورهایی که دارای شرایط مناسب می باشند استفاده می کنند.

    ?.چرا حرکت ماهواره ها از شمال به جنوب است؟
    زیرا هر یک دور چرخش این ماهواره ها به دور زمین حدود ?.? ساعت طول می کشد و در طول این مدت ماهواره یک نوار مشخص از سطح زمین را پوشش می دهد و از آنجایی که در طول این مدت زمین هم در حال چرخش است در ?.? ساعت دوم یک نوار دیگر از زمین را پوشش می دهد ، در نتیجه در هر ?? ساعت یک عکس کامل از کره زمین گرفته می شود. از آنجایی که ماهواره های جاسوسی باید همه زمین را زیر نظر داشته باشند آنها را از شمال به جنوب می فرستند. نکته جالب توجهی که وجود دارد این است که اگر ?? هزار کیلومتر از سطح زمین بالا برویم به مکانی می رسیم که از آنجا هر دور چرخش حول زمین دقیقآ ?? ساعت طول می کشد و همانطور که می دانیم در عرض این ?? ساعت زمین هم یک دور به دور خودش می چرخد به همین دلیل از آن مکان همواره یک نقطه از زمین را می بینیم و بر این اساس همه ماهواره های مخابراتی را آنجا قرار می دهند. این ماهواره های مخابراتی ? عدد هستند که در فضا ??? درجه با یکدیگر فاصله دارند و کل زمین را پوشش می دهند.( البته تعداد شرکتهای فرستنده این ماهواره ها زیاد است و هر یک از این شرکتها از ? ماهواره استفاده می کنند. )



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:25 عصر | نظرات دیگران()

    گوشه‏ای از حکمت لقمان‏
    بعضی از مفسران به تناسب اندرزهای لقمان که در آیات قرآن کریم منعکس است قسمتهایی از سخنان حکمت آمیز این مرد الهی را بازگو کرده‏اند که ما فشرده‏ای از آن را در اینجا می‏آوریم:
    الف: لقمان به فرزندش چنین می‏گفت: یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر، فاجعل سفینتک فیها الایمان باللَّه، و اجعل شراعها التوکل علی اللَّه، و اجعل زادک فیها تقوی اللَّه، فان نجوت فبرحمة اللَّه و ان هلکت فبذنوبک!:
    پسرم! دنیا دریای ژرف و عمیقی است که خلق بسیاری در آن غرق شده‏اند، تو کشتی خود را در این دریا ایمان به خدا قرار ده، بادبان آن را توکل بر خدا، زاد و توشه‏ات را در آن تقوای الهی، اگر از این دریا رهایی یابی به برکت رحمت خدا است، و اگر هلاک شوی به خاطر گناهان تو است .

    همین مطلب در کتاب کافی، ضمن سخنان امام کاظم ع به هشام بن حکم به صورت کاملتری از لقمان حکیم نقل شده است:
    یا بنی ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللَّه، و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر:
    پسرم دنیا دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن‏ غرق شدند، کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشه‏ات ایمان، و بادبان این کشتی توکل، و ناخدای آن عقل، و راهنمای آن علم، و سکان آن صبر است .
    ب- در گفتار دیگری به فرزندش در آداب مسافرت چنین می‏گوید:
    پسرم! هنگامی که مسافرت می‏کنی، اسلحه و لباس و خیمه و وسیله نوشیدن آب، و وسائل دوختن و داروهای ضروری را که هم خود، و هم همراهانت از آن استفاده می‏توانید بکنید بردار، و با همسفران در همه چیز جز در معصیت الهی همراهی کن.
    پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی در کارهایت با آنها مشورت کن.
    در صورت آنها تبسم نما.
    در مورد زاد و توشه‏ای که داری سخاوتمند باش.
    هنگامی که تو را صدا زنند پاسخ گو و اگر از تو کمک بخواهند آنها را یاری کن.
    تا می‏توانی سکوت اختیار کن.
    نماز بسیار بخوان.
    در مرکب و آب و غذا که داری سخاوتمند باش.
    اگر از تو گواهی به حق بطلبند گواهی ده.
    اگر از تو مشورتی بخواهند برای به دست آوردن نظر صائب کوشش کن و بدون اندیشه و تامل کافی پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت به کار گیر که هر کس در پاسخ مشورت خالصترین نظر خود را اظهار نکند، خداوند نعمت تشخیص و اندیشه را از او می‏گیرد.
    هنگامی که ببینی همراهان تو راه می‏روند، و تلاش می‏کنند، با آنها به‏ تلاش بر خیز.
    دستور کسی را که از تو بزرگتر است بشنو.
    اگر از تو تقاضای مشروعی دارند همیشه جواب مثبت بده، و هرگز نه نگوی، زیرا گفتن نه، نشانه عجز و ناتوانی و سبب ملامت است ...
    هرگز نماز را از اول وقت تاخیر نینداز، و این دین خود را فورا ادا کن.
    با جماعت نماز بگذار، هر چند در سخت‏ترین حالات باشید ...
    اگر می‏توانی از هر غذایی می‏خواهی بخوری قبلا مقداری از آن را در راه خدا انفاق کن.
    کتاب الهی را تلاوت کن، و ذکر خدا را فراموش منما .
    ج- این داستان نیز از لقمان معروف است، در آن هنگام که به صورت برده‏ای برای آقایش کار می‏کرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضای آنست برای من بیاور.
    او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و دل آن را برای وی آورد.
    چند روز دیگر همین دستور را به او داد منتها گفت، دو عضو که بدترین اعضای آن است برای من بیاور لقمان بار دیگر گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد، او تعجب کرد و از این ماجرا سؤال کرد، لقمان در پاسخ گفت: قلب و زبان اگر پاک باشند از هر چیز بهترند و اگر ناپاک شوند از همه چیز خبیثتر و بدتر! .
    در حدیثی از امام صادق ع می‏خوا نیم.
    فرمود: به خدا سوگند، حکمتی که به لقمان از سوی پروردگار عنایت‏ شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلکه او مردی بود که در انجام فرمان خدا قوی و نیرومند بود، از گناه و شبهات اجتناب می‏کرد، ساکت و خاموش بود با دقت می‏نگریست بسیار فکر می‏کرد، تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید و در مجالس (به رسم مستکبران) تکیه نمی‏کرد، و رعایت آداب را کاملا می‏نمود، آب دهن نمی‏افکند، با چیزی بازی نمی‏کرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نشد ...
    هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبی از کسی می‏شنید حتما ماخذ آن سخن و تفسیر آن را سؤال می‏کرد، با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومی می‏رفت که بتواند به وسیله آن بر هوای نفس چیره شود، نفس خود را با نیروی فکر و اندیشه و عبرت مداوا می‏نمود، و تنها به سراغ کاری می‏رفت که به سود (دین یا دنیای) او بود، در اموری که به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمی‏کرد، و از این رو خداوند حکمت را به او ارزانی داشت .
    تفسیر نمونه، ج‏17، ص: 45



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:25 عصر | نظرات دیگران()

    چطور حضرت علی (ع) در نماز متوجه سائل بود و به او انگشتر داد، ولی تیر از پایش در آوردند و متوجه نشد؟

    امامان معصوم(ع) به خصوص امیر مومنان علی(ع) که امام اول و در راس عارفان بالله است، همگی انسان های کامل هستند، آنهم در نهایت کمال و وصول به حق تعالی. وقتی می گوییم انسان کامل یعنی دارای مقام جمعی و در نهایت وصول و حضور قلب.
    عرفا کسی را کامل و صاحب مقام جمعی می دانند که در حال توجه به کثرت از وحدت غفلت نمی کند و همچنین در حال توجه به وحدت از کثرت ها رویگردان و بی توجه نیست. از منظر ایشان کسانی که هنوز به این مرحله نرسیده اند و با غرق شدن در بحر وحدت و خداوند، از کثرت ها غافل می شوند و یا با ورود به عالم کثرت ها، جهت وحدت هستی را فراموش می کنند، عارف کامل و صاحب مقام جمعی محسوب نمی شوند.
    علی(ع) که امام عارفین است نیز دارای چنین مقامی بود. در نماز هم به خداوند توجه داشت و غرق حضور و دریای وحدت بود و هم از بندگان خدا غافل نبود و به فقرا توجه داشت و لذا انگشتری خود را به فقیر داد و این در عین حضور قلب و توجه کامل بود.
    البته یک مرتبه از حضور قلب هم که مربوط به مراتب پایین تر عرفان است این است که انسان با توجه به خدا از مردم و بندگان خدا غافل شود و جز حق همه را فراموش نماید.
    عرفا گویند اتفاقا مرتبه اول و جمعی حضور قلب کاملتر از مرتبه دوم است , زیرا در این مرحله آنچنان بنده فانی در رب و وصل به اوست که از آن مرتبه به شهود عالم می پردازد و به اصطلاح مرتبه لاحجاب مطلق است . نه حضور غیب مانع حضور عالم شهود است و نه بالعکس . آنچه هیچ گاه در نمازهای آنان وجود نداشته , حجاب شدن عالم شهود نسبت به عالم غیب است .
    به عبارت دیگر باید دانست که تفاوت امامان با برخی عرفای میان راه در آن است که گروهی از عرفا وقتی در یکی از مقامات سیر و سلوک هستند حضور در مقامات دیگر برای آنان به آسانی ممکن نیست ولی امامان دارای آنچنان توانمندی روحی و معنوی هستند که به آسانی می توانند دو عبادت نماز و زکات را همراه با یکدیگر و بدون کاستی در حضور قلب و اخلاص انجام دهند و آنجا که امور شخصی و مادی مطرح است , همان مقام معنوی خویش را حفظ کنند و درد جسمی , آنان را از حالت «وصال» و «مقام فنا» خارج نگرداند.
    برخی گفته اند که وقتی تیر را از پای حضرت خارج ساختند، حضرت متوجه نشد. این معنا درست نیست. خارج نمودن تیر و تکان نخوردن حضرت به این معنا نیست که حضرت متوجه خروج تیر و درد حاصل از آن نبود. اگر اینطور باشد که دلالت بر نقصان علم و آگاهی حضرت می کند. ایشان متوجه بود، ولی با توجه به خداوند و ارتباط معنوی با مبدا هستی آنچنان قدرتی در خویش احساس می نمود که می توانست به راحتی درد تیر را تحمل کند و آنچنان لذتی می برد که رنج و درد حاصل از تیر برایش آسان می نمود و این باز حاصل همان مقام جمعی و اقتدار ولایی حضرت(ع) می باشد.
    شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن، توجه به خویشتن نیست بلکه عین توجه به خداست. علی(ع) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست. پرداختن زکات در حال نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت. آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خداست کاملا با روح عبادت سازگار است، علاوه معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست برمی گیرد.
    کسانی که قرآن مجید را خوانده اند می دانند که چنین چیزی امکان پذیر است.در سوره ی یوسف آمده است :
    وقتی زنان مصر داستان یوسف را شنیدند زلیخا را ملامت کردند که چرا چنین کاری کرده است این حرفها بگوش زلیخا رسید و زنان را دعوت کرد و.... وقتی زنان چهره ی یوسف را دیدند دستهای خود را بریدند و ....
    آری در داستان یوسف وقتی زنان مصر چهره ی یوسف را دیدند بی اختیار و بدون اینکه متوجه شوند دستان خود را بریدند ....
    سخن قرآن خیلی جالب است ..می فرماید همه ی زنها ، دستان خویش را بریدند.. یعنی آنقدر محو جمال دلربای یوسف شدند که دستان خویش را بریدند و در آن میان کسی نبود که دست خود را نبرد.
    وقتی چهره ی یوسف آنقدر دلرباست که بینندگانش که از چهره ی وی لذت می برند بدون اختیار دست خود را میبرند بی آنکه متوجه شوند ، پس خدای یوسف چقدر زیباست.!!
    چطور می شود که انسان با دیدن یک جمال دنیائی به چنان سر حدی برسد اما علی که در نمازش با معبود خویش، آفریننده ی یوسف ، حرف می زند از خود بیخود نشود.
    آری امیر مومنان هم در مواجه با خالق یوسف آنچنان غرق در جمال حق شد که تیر را براحتی از پایش در می آوردند.
    برای آگاهی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 4، ص 428.

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:25 عصر | نظرات دیگران()

    س- شطحیات عرفانی چیست، چه کسانی با آن خالف اند؟

    ج- ناگزیر از آنیم که پاسخ شما را با توضیحی در معانی لغوی و اصطلاحی شطح شروع و سپس با بیان مختار و برگزیده ای از ارزیابی های بزرگان (موافق و مخالف) درباره آن پیگیری نماییم و گردآوری و داوری تمامی نظرات موافق و مخالف را به عهده شما بگذاریم که خود تحقیقی مستقل و جامع خواهد بود؛ و اما:
    الف) معنای لغوی شطح
    «شطح» در لغت به معنای سرریز دیگ (مقداری از محتوای آن که هنگام جوشیدن از لبه آن می‏ریزد)؛ و کلمه‏ای است که با آن بزغاله یک ساله را می‏رانند و دور می‏کنند؛ و همچنین به معنای خارج شدن از احکام جاری و مقرر است.(ر.ک: لغت‏نامه دهخدا و فرهنگ معین؛‌ ذیل کلمه شطح).
    روزبهان بقلی می گوید: «در عربیت گویند: شطح یشطح، اذا تحرّک، شطح حرکت است؛ و آن خانه را که آرد در آن خرد کنند مشطاح گویند، از بسیاری حرکت که در او باشد.(شرح شطحیات، روزبهان بقلی شیرازی، ص 56). فیروزآبادی می گوید: «شطح بالکسر و تشدید الطأ: زجر للعریض من اولادالمعز؛ شطح به کسر و تشدید طأ صدایی است که برای راندن و جمع کردن بچه بزهای پخش شده در می آورند.» .(قاموس اللغه، مجد الدین فیروز آبادی، ذیل کلمه «شطح»). صاحب تاج العروس که یکی از متبتع ترین دانشمندان لغت است، می گوید: اکثر ائمه لغت این کلمه را ذکر نکرده اند، تنها بعضی از صرفیون آن را در باب اسماء اصوات ذکر نموده اند. او سپس از یکی از استادان خود نقل می کند که او گفته: من در کتب لغت بر این کلمه واقف نگشتم، گویا این کلمه، عامیانه باشد، در عین حال در اصطلاح تصوف به کار می رود. (تاج العروس، زبیدی، 2/172)
    ب) معنای اصطلاحی شطح
    در اصطلاح عرفان و تصوّف، کلمات و سخنان متناقض نما و یا «پارادوکسیکال» که ظاهری متناقض با عقل و یا شرع دارند و گاه کفرآمیز و خلاف آموزه های الهی جلوه می کنند و بر زبان بعضی، در حال وَجد و ذوق و مستی و غلبه حال و بی‏خودی جاری می‏گردند، شطحیات گفته می شود. به عبارت دیگر «سخنی را گویند که ظاهر آن به شرع راست نبود؛ و گویند سخنی است که زبان از گفتن آن تنفر داشته باشد و گوش از شنیدن آن کراهت دارد ... و آن بیان امور و رموز است در وصف وجد؛ و عباراتی که وصف حال و شدت وجد را کند، شطح گویند؛ و گفته شده است که شطح کلمه ایست که بوی خود پسندی بدهد و ادعا از آن استشمام شود و آن در بین محققان نادر دیده شده است.» (عرفان و تصوف، داوُد الهامی، ص226). این نوع کلمات ظاهری ناپسند و کفرآلود دارند به طوری که انسان‏های معتقد و بندگان خاکسار هنگام توجه و هوشیاری از تصور آن‏ها نیز دوری می‏جویند ولی در عین حال برخی توجیهات و تأویلاتی برای آن‏ها بیان کرده‏اند.
    زبیدی، صاحب تاج العروس که خود شارح احیاء العلوم غزالی نیز می باشد، تفسیر اصطلاحی شطح را از شیخ خود چنین نقل می کند: «و اشتهر بین المتصوفة الشطحات و هی فی اصطلاحهم عبارة عن کلمات تصدر منهم فی حالة الغیبوبة و غلبة شهود الحق تعالی علیهم بحیث لایشعرون حینئذ بغیرالحق؛ کلمه شطحات در میان متصوفه مشهور شده و آن در اصطلاح ایشان عبارت است از سخنانی که در حال بی خودی و غلبه شهود حق بر آنان، از ایشان صادر می گردد، به طوری که در آن هنگام جز حق نبینند.»(تاج العروس؛ ط مصر، 2/172) قاضی عبدالنبی نیز گفته است: شطح سخنی است که در حال مستی و غلبه سلطان حقیقت گفته شود، و آن کلماتی است که از آنها بوی هیجان و بیهوده گویی به مشام رسد و ظاهر آن مخالف علم و خارج از حدّ معروف باشد.(دستورالعلماء، قاضی عبدالنبی، 2/214). روزبهان پس از شرح لغوی شطح می نویسد: پس در سخن صوفیان شطح مأخوذ است از حرکات دلشان... از صاحب وجد کلامی صادر شود از تلّهب احوال و ارتفاع روح در علوم مقامات که ظاهر آن متشابه باشد، و عبارتی باشد، آن کلمات را غریب یابند چون وجهش نشناسند و در رسوم ظاهر، و میزان آن نبینند، به انکار و طعن از قائل مفتون شوند.( شرح شطحیات، روزبهان بقلی شیرازی، ص 57)
    ج) چند دیدگاه در ارزیابی شطحیات
    در ارزیابی بزرگان از شطحیات، می توان چند دیدگاه را به اجمال گزارش کرد:
    1. چنانچه در بخش (ب) برشمرده شد، بسیاری از متصوفه، منشا شطحیات را حالت وجد و مستی و بی خودی عارف می دانند، و آن را به عنوان نشانه کمال و عظمت و وصول ذکر می کنند، و جمله های بالا و بلند در مورد آن به کار می برند، از قبیل غلبه شهود حق غلبه سلطان حقیقت و امثال این عبارات؛ که گزارش شد.
    2. برخی از بزرگان، صدور جملاتی مانند «سبحانی ما اعظم شانی» و امثال اینها را از با یزید و اقران او منکر شدند، یا محمل صحیح برای آنها تصور کرده اند؛ به عنوان مثال، صدرالمتالهین می فرماید: «و اما ابویزید البسطامی فلایصح ماحکی عنه لا لفظاً و لا مفهوماً و معنی. و ان ثبت انه سمع منه ذلک، فلعله کان یحکی عن اللّه تعالی فی کلام یردد فی نفسه، کما لو سمع منه و هو یقول: انا اللّه لااله الا انافاعبدونی. فانه ما کان ینبغی ان یقال ذلک الا علی سبیل الحکایه» (کسر اصنام الجاهلیة، ملاصدرا شیرازی، ص 29) یعنی: و اما بایزید بسطامی، آنچه را که از او نقل می کنند صحیح نیست، نه از حیث لفظ، و نه از حیث مفهوم و معنا، و اگر ثابت شود که آن جمله از او شنیده شده، می توان گفت که او آن جمله را از قول خدای تعالی با خود تکرار می کرده، مانند اینکه از او شنیده باشند که از قول خدا می گوید: انااللّه لااله الا انافاعبدونی، پس براستی سزاوار و جایز نیست که این جمله جز بر سبیل حکایت گفته شود.
    البته پیشتر از ایشان، غزالی نیز در صحت صدور آن جمله مشهور از بایزید شک و تردید نمود و در فرض صحت صدور، سه محمل صحیح برای آن ذکر کرد که خلاصه آن محامل چنین است: اولاً اینکه او آن جمله را بر سبیل حکایت از خداوند گفته؛ و این همان محملی است که از ملا صدرا نیز نقل شد. ثانیاً اینکه او خود را از دام شهوات و نفسانیات رها ساخته و با قدم معرفت از موهوم و... گذشته بود، پس باشد که با گفتن سبحانی اشاره به تنزّه نفس خود، و با گفتن ما اعظم شانی اشاره به عظمت شأنش نسبت به شأن سایر خلق که مانند او نیستند، کرده است. ثالثاً آن جمله در حال سکر و غلبه حال از او صادر شده و این همان محملی است. عبارات غزالی چنین است: «و قول ابی یزید ان صح عنه سبحانی ما اعظم شانی: اما ان یکون ذلک جاریاً علی لسانه فی معرض الحکایة عن اللّه تعالی، کما لوسمع و هو یقول: لااله الا انافاعبدنی. لکان یحمل علی الحکایة، و اما ان یکون قد شاهد کما لاحظه من صفة القدس، علی ما ذکرنا فی الترقی بالمعرفة عن الموهومات و المحسوسات و بالهمة عن لحظوظ و الشهوات، فاخبر عن قدس نفسه فقال: سبحانی، و رای عظم شانه بالاضافة الی شان عموم الخلق فقال: ما اعظم شانی... و یکون قدجری هذااللفظ علی لسانه فی سکر و غلبة حال».(المقصد الاسنی؛ ط مصر، ص 149)
    جلال الدین محمد مولوی نیز شطح معروف با یزید بسطامی را که گفته بود: «سبحانی ما اعظم شانی»، در مثنوی خود حکایت کرده و آن را با کرامتی از وی نیز مقرون ساخته است؛ آنجا که می گوید: با مریدان آن فقیر محتشم/ بایزید آمد که نک یزدان منم
    گفت مستانه عیان آن ذوفنون/ لااله الّا انا ها فاعبدون ...
    و علامه محمد تقی جعفری، در شرح خود بر مثنوی معنوی و در ذیل این ابیات می نویسد: «نکته ای را که مولوی متذکر می شود این است که موجودیت انسانی بایزید کوچک تر از آن است که بگوید: «سبحانی ما اعظم شانی» زیرا این توصیف از آن خداست و بس. اما این که جمله مزبور از دهان بایزید و جمله «انا الحق» از دهان حسین بن منصور حلاج درآمده است، گوینده این جمله در حقیقت خود خدا بوده است که در حالت بی خودی این دو مرد خدا، بر زبانشان جاری کرده، چنان که درختی به صدا درآمد و گفت: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی(طه/14)؛ به تحقیق منم الله، خدایی جز من وجود ندارد، پس عبادتم کن و نماز را به یاد من برپا دار». شیخ محمود شبستری این مضمون را چنین گفته است: روا باشد انا الحق از درختی/ چرا نبود روا از نیک بختی؟!» (شرح مثنوی معنوی، علامه محمد تقی جعفری، ج 10، ص 351).
    3. گروه قابل توجه ای از علمای ربانی و عرفای شیعی،‌ به صراحت تأویلات نابجا و سخنان اعجاب آور و غیر منطبق با منطق دینی و منافی معارف الهی مدعیان را به اسم «شطحیات» غیر قابل توجیه می دانند. به عنوان مثال، علامه کمالی دزفولی (ره) ضمن بیان این نکته که «به هر حال همه کلمات و بروزات هر مقامی باید بر فرهنگ توحیدی تنزیهی اسلام منطبق باشد»، یکی از آسیب های جدی رواج آموزه های این چنینی را، «مخدوش کردن فرهنگ اصیل و منطقی اسلام» و «بهانه دادن به دست دشمنان» دانسته و در نقد مکتب تصوف و بیان ادله رد امثال اینگونه تأویل های صوفیه، به خطای فاحشی که شیخ شبستری در توجیه سخن منصور حلاج مرتکب شده، اشاره می کند و می نویسد: « با هیچ تأویلی نمی توان گفتن شطحیات را، آنجا که برخلاف معارف اسلامی است، روا دانست. شبستری با همه معلوماتی که داشته، بعید است که در گلشن راز می گوید: روا باشد انا الحق از درختی/ چرا نبود روا از نیک بختی
    زیرا مطابق نصّ قرآن مجید، درخت «انا الحق» نگفته بود؛ بلکه آواز انا الحق از «میان درخت» شنیده شده بود؛ قوله تعالی: «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الأیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (قصص/30)؛ یعنی چون(موسی) به سوی شعله نورانی آمد، ندا داده شد از کنار راست وادی ایمن (مهد امن و امان) در بقعه مبارکه (جایگاه تجلّی) از درخت که ای موسی به درستی که من الله پروردگار عالمیانم‌».صوتی که نقطه موحی الیه آن را می شنود، ندا از میان درخت است نه از درخت؛ و منادی خداوند است نه درخت. (عرفان و سلوک اسلامی، علامه سید علی کمالی دزفولی، بخش نهم، مشکلات صوفیه).
    حضرت امام خمینی نیز در اواخر کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولآیه» ، و در ضمن نقل مخلص رساله اسفار اربعه عارف بزرگ آقا شیخ محمدرضا قمشه ای، رای خود را در مورد شطحیات اظهار فرموده است. به نظر حضرت امام، مستی و وجد و غلبه حال، قرار گرفتن عارف در آخر سفر اول، یا وارد شدن او در سفر دوم، منشا اصلی و مستقل صدور شطحیات نیست. امام پس از اینکه بیانی در مورد سفر اول و دوم ایراد می فرماید، اشاره به عامل اصلی و منشا صدور شطحیات می کند و آن را نقصان سالک و سلوک می داند: «والشطحیات کلها من نقصان السالک و السلوک».( مصباح الهدایة الی الخلافة و الولآیة، امام خمینی، ص 207) سپس در ادامه به یک اصل مهم اشاره کرده و می فرماید: «ولذلک بعقیدة اهل السلوک لابد للسالک من معلم یرشده الی طریق السلوک، عارفاً کیفیاته غیر معوج عن طریق الریاضات الشرعیة، فان طرق سلوک الباطنی غیر محصور و بعدد انفاس الخلائق».».( مصباح الهدایة الی الخلافة و الولآیة، امام خمینی، ص 207)
    یعنی و از اینجاست که به عقیده اهل سلوک، سالک باید معلم و استادی داشته باشد که راه سلوک را به او نشان دهد، استادی که کیفیات سلوک را بشناسد، و سالک را از راه ریاضات شرعی منحرف نسازد، زیرا راههای سلوک باطنی نامحدود و به عدد نفسهای آفریده هاست. بیان امام در مورد استاد، حاوی نکات عمیق و اشارات علمی و عملی فراوان است. مسئله استاد مهم است، چرا که ریاضت، شرعی و غیر شرعی دارد؛ اگر ریاضتی را به دستور غیر اهل متحمل شدیم و آثاری را نیز مشاهده کردیم، نباید دل به آن آثار خوش داریم، زیرا اثر من حیث هو اثر که مطلوبیت ندارد، سم هم اثر دارد.
    و باز حضرت امام خمینی (ره) در جایی دیگر از همین کتاب تأکید می کند: «و ما وقع من الشطحیات من بعض اصحاب المکاشفة والسلوک و ارباب الریاضة فهو لنقصان سلوکهم» (مصباح الهدایة الی الخلافة و الولآیة، امام خمینی، ص 111).
    البته غیر از عرفای شیعی، نیز کسانی چون جرجانی، شطح را از زلّات و لغزشگاه های محققین می داند، زیرا دعوی به حقی است که مدعی عرفان بدون اذن الهی اظهار کرده است، آنجا که می گوید: «الشطح عباره عن کلمه علیها رائحه رعونه و دعوی و هو من زلّات المحققین فانه دعوی بحق یفصح بها العارف من غیر اذن الهی بطریق یشعر بالنباهه». (المع فی التصوف، ابو نصر سراج، ص 375).
    البنه در طول تاریخ اسلامی، بسیاری از فقهای شیعی، در مقابله با صاحبان شطح و طامات و سخنان نامعقول و نامشروع آنها، حتی تا مرز تکفیر و صدور فتوی و حکم بر ضد ایشان نیز پیش رفتند.
    د) نکته قابل توجه این است که از زبان اولیای عظمای الهی و چهارده معصوم (ع) که در اوج قله بندگی خداوند و عرفان بوده و بالاترین مرتبه معرفت از آنِ آنان است و در عشق به خداوند و فنای در اسما و صفات و ذاتِ پاک او، گوی سبقت را از همه ربوده‏اند و درجه یقینشان به حدی است که به فرموده امیرمؤمنان(ع): «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر پرده از روی حقایق کنار رود بر میزان یقین من افزوده نمی‏گردد»، هرگز شطح و طامات و کلمات ناموزون و سخنان خارج از عرف شریعت و بیرون از چارچوب مقررات شرع مبین، شنیده و دیده نشده است و اساساً شطحیات در قاموس کلمات و صحیفه سخنان نورانی آنان جایی ندارد. این نشان دهنده مقام بلند و اوج معرفت و شناخت و گستردگی و عمق ظرفیت آن‏ها است که حتی در حال فنای کامل در حق و جذبه روحانی، جانب ادب را نگاه می‏دارند و در هر حال، کمال عبودیت و اوج بندگی را به نمایش می‏گذارند.
    باید دانست که بین‌ عرفان‌ حقیقی و عقل‌، ملازمت و ترابط وثیق، برقرار است. عرفان شیعی، عرفان منطبق بر عقل ملازم با شرع و مطابق منطق شریعت است. اگر جملگی عرفا برآنند که‌ عرفان‌ فراتر از عقل‌ است‌، باز باید دانست که کلمه‌ «فراتر» تنها به معنای ارزش‌گذاری است‌ و از آن‌ جهت‌ به‌ کار رفته‌ که‌ جهان‌ عرفا را برتر و بالاتر نشان دهد و یا شاید آن را آسمانی‌ بداند، نه‌ خاکی؛ نه اینکه هدف از آن، به معنای تعارض آن دو با هم باشد.
    هـ) در پایان، علاوه بر منابع مورد استناد در متن پاسخ، مطالعه کتب ذیل را در این زمینه پیشنهاد می کنیم:
    شطحیات الصوفیه، عبدالرحمن بدوی.
    مصباح الهدایة الی الخلافة و الولآیه، امام خمینی (ره).
    عرفان و تصوف، داوُد الهامی.
    فلسفه عرفان، دکتر سید یحیی یثربی.
    عرفان نظری، دکتر سید یحیی یثربی.
    مبانی عرفان و احوال عارفان، دکتر علی اصغر حلبی.

    سید مجتبی مجاهدیان 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:25 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   46   47   48   49   50   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا