فرز ها - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جانها، طبیعت های بدی دارند و حکمت است که از آنها باز می دارد . [امام علی علیه السلام]
امروز: دوشنبه 04 اردیبهشت 15

 

کنارم بخواب و
به دورم بتاب و
از این لب بنوش
چو تشنه که آب وگل آتشی تو
حرارت منم من
که دیوانه ی بی قرارت منم من

خدا دوست دارد لبی که ببوسد
نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد
خدا دوست دارد من و تو بخندیم
نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم

بخواب آرام پیش من
لبت را بر لبم بگذار
مرا لمسم و کن و دل را
به این عاشق ترین بسپار بخواب آرام پیش من
منی که بی تو میمیرم
لبت را بر لبم بگذار
که جان تازه میگیرم



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

    تو اونجا و من اینجا

    تنها شدیم دوباره

    بیا من و تو ما شیم

    یه دست صدا نداره

    بیا سنگ صبورم

    غصه ها رو دور بریز

    قرارمون یادت رفت

    توی یه عصر پاییز

    گفتی می آی و با عشق

    دست همو و می گیریم

    به همدیگه قول می دیم

    تنها جایی نمی ریم

    گفتی ترانه هاتو

    واسم هدیه می یاری

    پس تو ترانه عشق

    نکنه دوستم نداری؟

    نامه رسید به دستم

    عاشق شدی دوباره

    وقتی اینو شنیدم

    دلم می خواست بباره...

    باور کنم که رفتی؟

    یا شوخی و فریبه؟

    نکنه اگه اومدی

    با من بشی غریبه؟

    پس اون قرارا چی شد؟

    همه تو تقویمامه...

    نگاهی عاشقونه

    قلبتو با خودش برد؟

    ...

    ...

    ...

    هنوز امید نمرده

    می بخشمت بهونم

    نامه رو پاره کردم...

    منتظرت

                           می مونم...



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

    معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا
    کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا
    ملکی که پریشان شد،از شومی شیطان شد
    باز آن سلیمان شد، تا باد چنین بادا
    یاری که دلم خستی، در بر رخ ما بستی
    غمخواره یاران شد، تا باد چنین بادا
    شب رفت صبوح آمد، غم رفت فتوح آمد
    خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
    عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد
    عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

    کوچک تر که بودم

    فکر می کردم بارون اشک خداست

    ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره !!!

    دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم

    تا بوی خدا رو حس کنم

    اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وفت دلم گرفت

    کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم !!!

    آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد

    حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند

    ویا از یاد خدا غافل شدند

    همه می گفتند باران رحمت خداست

    ولی حس کودکانه من می گفت:

    خدا دلش از دست آدما گرفته



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

     

    چشمهایت به من امید زندگی داد ، آیه ای بود از لطف خدا.

    چشمایت مرا با حقیقت روشن عشق آشنا کرد

    با نگاهت چگونه بودن را درک کردم، زیستن را فهمیدم

    من برای لحظه ای کنار تو نفس کشیدن چه باید بکنم؟

    برای چشم های تو ...که در زندان غم و اندوه اسیرند چقدر باید دعا کنم؟

    من چگونه می توانم راه قلبم را برای تو نمایان سازم برای نگاهی که هرگز مرا نمی فهمد.

    برای مرد مغروری که گویا اصلا مرا نمی بیند...

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   56   57   58   59   60   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا