ْآرشیو مطالب 88 - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرکس را که زود به زود طلاق می دهد و همسر عوض می کند، دشمن می دارد . [امام باقر علیه السلام]
امروز: شنبه 04 خرداد 31

معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد،از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد، تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی، در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد، تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد، غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

    کوچک تر که بودم

    فکر می کردم بارون اشک خداست

    ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره !!!

    دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم

    تا بوی خدا رو حس کنم

    اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وفت دلم گرفت

    کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم !!!

    آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد

    حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند

    ویا از یاد خدا غافل شدند

    همه می گفتند باران رحمت خداست

    ولی حس کودکانه من می گفت:

    خدا دلش از دست آدما گرفته



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

     

    چشمهایت به من امید زندگی داد ، آیه ای بود از لطف خدا.

    چشمایت مرا با حقیقت روشن عشق آشنا کرد

    با نگاهت چگونه بودن را درک کردم، زیستن را فهمیدم

    من برای لحظه ای کنار تو نفس کشیدن چه باید بکنم؟

    برای چشم های تو ...که در زندان غم و اندوه اسیرند چقدر باید دعا کنم؟

    من چگونه می توانم راه قلبم را برای تو نمایان سازم برای نگاهی که هرگز مرا نمی فهمد.

    برای مرد مغروری که گویا اصلا مرا نمی بیند...

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

    من به اندازه یک آسمان دلم گرفته، می خواهم گریه کنم می خواهم فریاد بزنم، کاش می توانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم، کاش می توانستم نباشم، بمیرم

    کاش می توانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم کاش می توانستم خاموش شوم و زبان فرو بندم ، فنا شوم ، محو شوم...

    من از این روزگار خسته شده ام ، از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم

    من از تمام شاید ها و باید ها متنفرم...

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()

     

    و اشک مرا هیچ کس ندید تا کنارم بنشیند و دلداریم بدهد.

    هیچ کسی نفهمید که خورشید چقدر دیر طلوع کرد، دل من هزار بار با یاد تو خروشید و انقلاب کرد و من با تازیانه عقل این شورش را خفه کردم، حالا خسته و زخمی گوشه ای زانوی غم بغل گرفته و منتظر آخرین فرصتها و تصمیم هاست

    حالا امید و هستی اش ... در گرو ... قدرت ... عشق من است.

    حالا ... فقط ... می تواند با ... عشق آرام بگیرد و خواهد گرفت،

    چون....

    چون....

    چون من ...

    چون من... عاشق دیوانه ای ... بیش نیستم.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:24 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   31   32   33   34   35   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا