ْآرشیو مطالب 88 - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]
امروز: چهارشنبه 04 اردیبهشت 17

 

پدرم گوش کن با تو سخن می گویم

گوش کن آزاد و بی پروا سخن می گویم

تا که بودی خانمان را شور بود و نور بود

 تا که رفتی هر چه دیدم تیره و تاریک بود

پدرم گوش کن با تو سخن می گویم

ای همه هستی من با تو سخن می گویم

خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود

تو که رفتی همه ی رخسارها بی نور بود

پدرم چشمه بی شائبه ی لطف و وفا بود

 پدرم جام می و آینه  ی مهر و صفا بود

پدرم عاشق بود پدرم عاشق بود

دریغا پدرم مرد دریغا پدرم رفت

دریغا چه گلی از بر ما رفت !

هی دریغ و افسوس هی دریغ و افسوس

که پدر مرد ولی ما هستیم

سرخوش و شادابم.

پدرم نیست ولی هست هنوز

 پدرم هست هنوز پدرم هست هنوز

 پدرم در محراب !

پدرم در دل ها !

پدرم در پس هر واژه پر عشق و وفا

هست هنوز پدرم هست هنوز !

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:26 عصر | نظرات دیگران()

     

    غم سایه به سایه با من و یار من است.

    ویران شدن و شکستگی کار من است

    با این دل خسته، بی تو حتی خود من..

    دشمن شده و در پی آزار من است

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:26 عصر | نظرات دیگران()

     

     

    خط به خط سرنوشتم

    با حضور تو درخشید

    تو ی آسمون قلبم 

    تو نشستی جای خورشید

     

    شد ی معنای  رهایی

    شدی معنای رسیدن

     شدی آن پنجره ی باز

    و اسه ی نفس کشیدن

     

    شدی آخرین ترانه

    خیلی ساده عاشقا نه

    شدی آن  لبخند زیبا

    با شکوه و صا دقا نه

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:26 عصر | نظرات دیگران()

     

    عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را

    دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:26 عصر | نظرات دیگران()


    آیا هرگز هنگام گذر از جاده به گندم زاری رسیده اید ؟ اندک دمی ایستاده اید ؟ لختی به وزش باد در آن نگریسته اید ؟ آیا در گندم زارهای زندگی ام کسی با من بوده است ؟
    گندم زار در برابر باد دریایی زرین و در تکاپوست .خوشه ی گندم می لرزد . کمر خم می کند . دانه می پراکند . خشک می شود و باز می روید . شاید گندم زار در نور خورشیدی است که میتوان در میان پرتوهایش گام برداشت . گندم زار در مه تبلور دانه های حیات است که مه چون کیمیا در ابهام ناب زرینش کرده  . شاید مرا به یاد آنانی می اندازد که دوست داشته ام .و در دوست داشتنشان فقط به خود مهر ورزیده ام آنانی که تنها برای آن که بگویم دوست داشتن را می دانم در غرفه ی مهرورزی خالی ذهنم نشانده ام . برای برای آن که به خود بباورانم رنج کشیده ام و مهر ورزیده ام و به من مهر نورزیده اند . حال آن که همانانند که ذره ذره آن گوهر را که همواره پوییده ایم میپردازند .اما حقیقت این است که به راستی امروز تنهایم . من و گندم زار و این مه که دم به دم نزدیک تر میشود . که خاموش در برابر این گندم زار به زانو در افتاده ام . با هر دانه ی گندم که به زمین می افتد لحظه های زندگی ام را به یاد می آورم که آغشته به آدم ها و دور از آنان بود . کاش قاصدکی از آن جهان آنان پیامی می آورد که تمام عمرم در انتظار قاصدکی بوده ام .بارها اندیشیدهام چرا آنچه می بینیم آنچه هست نیست ؟ هر بار کوشیده ام حقیقت را از درون نگاره ها بیرون بکشم اما نگاره ها همانند که هستند .همچون امروز که آیندگان و روندگان شاید فقط پیرمردی خاموش را ببینند که در برابر مزرعه ی گندمی به زانو درافتاده است و دیگر هیچ .... 

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:26 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا