ْآرشیو مطالب 88 - همه چی از همه جا
توانگرى در غربت چون در وطن ماندن است و درویشى در وطن ، در غربت به سر بردن . [نهج البلاغه]
امروز: یکشنبه 04 مرداد 5

سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت.
وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست.

روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !

پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد...

چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،  زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!

آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند،  اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای
قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!!
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.  پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه  بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!!

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

    « سیر تکامل آقا پسرها»

    سن 14 سالگی : تازه توی این سن، خوب را از بد تشخیص میدن . اول بدبختی
    سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
    سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن
    سن 17 سالگی : یه کمی مثلا بزرگ میشن... فقط شعرهاشونو بلند بلند می خونن ...

    سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
    سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
    سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده
    سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
    سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
    سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
    سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
    سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
    سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟
    سن 27 سالگی : آخیش
    سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم

    بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar20.sub.ir

    «  سیر تکامل دختر خانمها»


    سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
    سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی
    سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن
    سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث
    سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن
    سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست
    سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم
    سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط
    سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه
    سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن
    سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه
    سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر که میخواد باشه ، باشه
    سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله
    سن 27 سالگی : آخیش
    سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی
     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    مصاحبه اختصاصی با ارش وفایی {مدیر وب لاگ}

     

    سلام....

     

    1-لطفا خودتون رو معرفی کنید:::ارش وفایی

    2-چه رشته ای هستین؟کامپیوتر(برنامه نویسی)

    3-چند سالتونه؟فکر نکنم زیاد مهم باشه ولی 17

    4-چرا رشته ی کامپیوتر رو انتخاب کردین؟من دیونه ی کامپیوترم..............................................

    5-فقط کامپیوتر رو دوست دارین؟آره ه ه ه ه ه

    6-تیم مورد علاقه ات؟قرمزته

    7-رنگ """""؟مشکی

    8-فیلم """"""؟american pai

    9-اهل کتاب خوندن هستین؟نه زیاد

    10-برادر یا خواهر دارین؟یه خواهر کوچیک دارم(اناهیتا)

    11-چی شد این وب لاگو زدی؟همینطوری

    12-تو انتخابات رای می دین؟نمی دونم

    13-چه ورزشی رو دوست دارین؟بسکتبال

    14-تدریس هم می دی؟آره (عمومی . تخصصی)

    15-اسم مدرسه ای که می ری چیه؟............

    16-تا حالا دعوا کردی؟اهل دعوا نیستم

    17-ورزش رزمی می ری؟اره (کاراته)

    18-خواننده مورد علاقه ات؟فریدون فروغ

    19-کدوم معلمتو بیشتر از همه دوست داری؟استاد زرباف و استاد پور عبدا لله

    20-الان یکی از ارزو هاتو بگو.....؟یه ادم مفید برای مملکتم و مردم عزیزم باشم.....

    21-اخرین حرفت واسه مردم؟سمت کار های  منفی نرید و هیچ وقت  از زندگی نا امید نشوید.

    ?((در ضمن عزیزانی که قصد یادگیری کامپیوتر را دارند برای تدریس خصوصی با شماره تماس من می توانند با من ارتباط بر قرار کنند))

     

    با تشکر فراوان از شما

    ?ساناز جمالی:یکی از نویسنده های این وب لاگ

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

    Rayane pardaz



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

    یکی از عادتهای انسانهای موفق خوشبینی است . البته نباید خوش بینی را با ساده لوحی اشتباه گرفت .

    در این قسمت به تفاوتهای بین افراد خوش بین و بدبین می پردازیم .

    تفاوت های افراد خوش بین و بدبین:

    مفیدترین عادتی که می توانید در خود ایجاد کنید عادت خوش بینی است .خوش بین ها معمولا شادترین ، سالم ترین ، موفق ترین و با نفوذترین مردم در جامعه هستند. خوش بین ها به این فکر می کنند که به کجا می روند و چگونه می خواهند به مقصد برسند . همین که به آنچه می خواهند فکر می کنند ، آنها را شاد و مثبت می کند. انرژی آنها را افزایش می دهد و خلاقیتهای آنها را آزاد می سازد . به آنها انگیزه می دهد تا در سطح بالاتری عمل کنند.

    از سوی دیگر بدبینها معکوس خوش بین ها هستند . آنها معمولا به آنچه نمی خواهند می اندیشند به مردمی که آنها را دوست ندارند می اندیشند، به مسائل و مشکلاتی که دارند فکر می کنند . به خصوص به این می اندیشند که چه کسانی مسبب مشکلات آنها هستند و باید سرزنش شوند. هر چه بیشتر این اشخاص به آنچه نمی خواهند فکر می کنند و دنبال کسانی بگردند که آنها را سرزنش کنند، منفی تر و خشمگین تر می گردند. هر چه منفی تر بشوند، سریع تر آنچه را که نمی خواهند به زندگی شان راه می دهند.

    از طرفی کیفیت اندیشه تاثیر به سزایی روی دستگاه ایمنی بدن دارد. عادت خوش بینی ، در کنار نگرش ذهنی مثبت، مقاومت بدن را در برابر انواع بیماریها و ناخوشیها افزایش می دهد.هر چه خوش بین تر باشید، ذهن و جسم شما قوی تر و با انعطاف تر می شود. در نتیجه از انرژی بیشتری برخوردار می گردید و به سرعت بیشتری از خستگی درمی آیید. به ندرت به هر دلیلی بیمار می شوید.

    در صورتی که به عادت خوش بینی می رسید که به جای فکر کردن در مورد آنچه نمی خواهید به آنچه می خواهید بیندیشید. پیوسته به این فکر کنید که برای رسیدن به خواسته هایتان چه اقداماتی باید صورت بدهید. هر چه برای رسیدن به هدفهایتان بیشتر تلاش کنید ، انرژی و اشتیاق بیشتری به دست می آورید ، سریع تر به جلو حرکت می کنید، کار بیشتری انجام می دهید و شادتر باقی می مانید.

    خوش بینها آرمان سازی می کنند. وقتی آرمان سازی می کنید ، از لحظه حال فاصله می گیرید و به جای آن آینده کامل و بی کم و کاستی برای خود تدارک می بینند .

     به جای آنکه نگران جزئیات مربوط به زمان حال شوید، از خود می پرسید : دوست دارم به لحاظ آرمانی به کجا برسم ، به چه کسی تبدیل بشوم، دوست دارم در آینده چه کار کنم؟به آینده فکر می کنید و اینکه می خواهید به چگونه شخصیتی تبدیل گردید. آنچه را که می خواهید به آن برسید، در ذهن تصویر سازی می کنید . بعد به لحظه حال می آیید و از خود می پرسید : از همین امروز چه باید بکنم تا آینده ایده آلم را صورت خارجی بدهم؟باید عادت چشم انداز بلند مدت را در خود ایجاد کنید . به جای آنکه پیوسته به زمان حال بیندیشید ، به جای آنکه به ارضاء شدنهای فوری فکر کنید، درباره آنچه می خواهید به آن برسید بلند مدت می اندیشید. هر چه درباره نتایجی که می خواهید به آن برسید واضح تر فکر کنید، هدفها و اولویت های بهتری برای زندگی خود در نظر می گیرید.

     

    آیا می دانید که : یکی از علتهای عدم موفقیت بعضی انسانها بدبینی و اندیشه منفی نگری آنهاست .



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   136   137   138   139   140   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا