ْآرشیو مطالب 88 - همه چی از همه جا
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
امروز: یکشنبه 04 مرداد 5

انتظار معقول داشته باش تا شاد باشی و زیبا ببینی  همه چیز وهمه کس را

 شایسته است از خودت وزندگیت واز دیگران ازهر چیز وهرکس انتظاری در دایره قوت ها وضعف های موجود داشته باشی لازمه اینکار انست که به همه چیز نمره بدهی ونمره های تک تک موضوعات ومعدل کل جلوی چشمت داشته باشی منظم ودقیق  مثال میزنم
شما پزشک هستید بچه شما در درس زیست نمره 2 ودردرس نقاشی نمره فوق بیست دارد شمانمیتوانید انتظارداشته باشید پسر شما همچو شما پزشک شود تحقیر یا تشویق ویا تطمیع وعصبانیت وپرخاش و...نمیتواند شما را به ارزویتان برساند اگر منطقی فکر کنید درنهایت شادی ونشاط اسباب پیشرفت اورا فراهم میکنید فردا اوبا نقاشی خدمتی میکند که از خدمت شما کمتر نیست درامدی کسب میکند که و... حقیقت این است که فرقی میان اشیاء وافراد نیست از مورچه انتظار کار فیل نباید داشت واب اقیانوس را در استکانی نمیتوان جا داد یک قطره اب که هزاران زنبور را رفع تشنگی میکند برای
گاو اثری ندارد نمیشود به گاو گفت پرخورونمیتوان پشه را به خاطر اینکه 17 کیلو شیر در روز نمیدهد تحقیر کرد اگر بفهممیم که بالا وپایینی نیست همه اعضای یک پیکریم
همه قوت وضعف داریم وهمه خوب هستیم دیدمان وزندگیمان زیبا میشود
چه فرق است بین مغز وقلب و کبد وروده که روده ای سر بر زانوی غم نهد که ای وای ما حامل بار نجاستیم وان یکی باد  در غبغب اندازد که ما که در مرکزیم ما بد شانش بودیم که مجرای بول شدیم ان یکی خوش شانس که مجرای اشک او در سر نشسته وما در دم یکی نیست به این بگوید اگر این قیاس درست است که تو میکنی تو که ذیل نشسته ای که اصل اویی که که برصدر نشسته واگر تو نبودی که ...
یا این غصه خورد که ما اب بی مقدار منی هستیم ونجسمان خوانند وچه وچه ... وان یکی کمان ابرو که براو چه عشق ها و چه شعرها وچه شوق ها وچه نگاههاو ارزوی دیدارها و...
مگر نه اینست که این اعضاء همه با هم وبرای هم ومثل هم هستند وهیچیک منهای اصل وجود بدن ادمی وروح ان پشیزی ارزش ندارند منتهی هر عضو را نامی نهاده اند وکاری سپرده اند مثل گلی که از ان هزار نوع ظرف کوچک وبزرگ بسازند
وهر کدام را نامی گذارندو برای کاری استفاده کنند
همینطورنباید اگر در وقت چیدن گل نیش خاری شمارا ازده کرد گل برسر درخت گل زنی وفغان براری که ای وای چه خاری
عزیزم کجا گل بی خا ر دیدی مگر نشنیدی که با گل خار است با گنج مار

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

    بین کسی که عاشق شده است و کسی که تنها شخصی را دوست دارد تفا وتهایی است . موارد زیر به شما کمک خواهد کرد تا این تفا وتها را درک کنید.


    1- هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تبش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامی که کسی را می بینید که آنرا دوست دارید احساس سرور و خوشحالی می کنید.

    2- هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است ولیکن هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیبا (زمستانی زیبا) است.

    3- وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید ولیکن هنگامی که به کسی که دوستش دارید می نگرید لبخند خواهید زد.

    4- وقتی در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید هر آنچه که در ذهن دارید بیان کنید اما در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی آن را دارید.

    5- در مواجه شدن با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و بای خود را گم می کنید اما در مورد فردی که دوستش دارید راحتتر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت.

    6- شما نمی توانید به چشمان کسی که عاشقش هستید مستقیم و طولانی نگاه کنید (زل بزنید)اما می توانید در حالی که لبخند ی بر لب دارید مدتها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.

    7- وقتی معشوقه شما گریه میکند شما نیز گریه خواهید کرد و اما در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او میکنید.

    8- احساس عاشق بودن و درک آن از طریق نگاه ( دیدن ) است اما در درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه بصورت کلامی ).

    9- شما می توانید یک رابطه دوستی را بایان دهید اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید چرا که حتی اگراینکار را بکنید - عشق همانند قطره ای در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند. 
                                     


                         «حالا نظر تو دوست عزیز راجع به صحت این مطالب چیست؟»

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()

     

    گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن (مثل رود)

     

     باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)

     

    اگرکسی اشتباه کرد آن رابپوشان (مثل شب)

     

     وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)

     

    متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)

     

     بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )

     

    اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه)

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()
    دکتر شریعتی میگوید:لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم.غافل از آنکه لحظه ها همه خوشبختی بودند.

    خوشبختی عبارت است از احساس لذت بردن ازلحظات زندگی ورسیدن به آرامش با همین امکاناتی که در اختیار ما قراردارد.
    همیشه افرادی که فقیرند و بدنبال پول هستند به خود میگویند اگر من پولدار بشم خوشبخترینم.آنهایی که بدنبال زیبایی هستند با خود میگویند اگر من خوشگل بودم خوشبخترین آدمها میشدم.دیگری میگوید اگر فلان کس همسر و شریک زندگی من بشه من به خوشبختی کامل میرسم.و همینطور سلسله وار فکر میکنیم اگر به نداشته ها برسیم به خوشبختی رسیده ایم.واگر آن چیزها دست یافتنی باشه و به آنها برسیم تازه میفهمیم خوشبختی آنهایی نبودند که ما دنبالشان بودیم و باز سلسله وار بدنبال نداشته ها میگردیم.غافل از اینکه خوشبختی در کنار ماست و ما باید با داشته ها لذت ببریم.و بدنبال نداشته ها باشیم اما نه با حسرت و نه با هر قیمتی , که اگر پیدا کردن نداشته ها همراه محروم شدن از آرامش وجدا شدن از خوشبختی کنونی باشد دیگر ارزش رسیدن ندارد.بزرگترین سرمایه هر کدام از ما جوانی است که این سرمایه برای هر کدام ما راه رسیدن به خوشبختی که همانا استفاده بهینه از لحظات عمر و رسیدن به آرامش است را هموار میکند.برای خیلی از ما جوانها داشتن یک شغل مناسب و یک زندگی معمول و معقول و داشتن یک پایگاه برای تبادل احساسات و عواطف و فراهم بودن تفریح ,آزادی و امنیت نسبی خوشبختی به حساب می آید.البته بعضی هم به این مقدار راضی نیستند و مسائل دیگری را در کنار اینها خوشبختی می دانند مانند رسیدن به پول فراوان کسب مدارک عالی تحصیلی ورفتن به یک کشور متمدن برای دست یافتن به یک زندگی ایده آل که البته همه اینها خوب است به شرطی که شخص نخواهد به هر قیمتی به آنها دست پیدا کند.

                         «نظرشما دوست عزیز راجع به خوشبختی چیست؟»


  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()
    خانمی با "لباس کتان راه راه" و شوهرش با "کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز" در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شایسته حضور در کمبریج هم نیستند.
    مرد به آرامی گفت : (( مایل هستیم رییس راببینیم ))
    منشی با بی حوصلگی گفت : ایشان تمام روز گرفتارند
    خانم جواب داد : ما منتظر خواهیم شد
    منشی ساعت ها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند.
    اما این طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رییس شود ، هرچند که این کار نامطبوعی بود که همواره از آن اکراه داشت.
    وی به رییس گفت : شاید اگرچند دقیقه ای آنان را ببینید، بروند.
    رییس با اوقات تلخی آهی کشید و سرتکان داد. معلوم بود شخصی با اهمیت مثل او ، وقت بودن با آنها را نداشت.
    به علاوه از اینکه لباسی کتان و راه راه و کت وشلواری خانه دوز دفترش را به هم بریزد،خوشش نمی آمد. رییس با قیافه ای عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوی آن دو رفت.
    خانم به او گفت : « ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اماحدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم ؛ بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.
    رییس تحت تاثیر قرار نگرفته بود ...و یکه خورده بود. با غیظ گفت:خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد ، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم ، اینجا مثل قبرستان می شود .
    خانم به سرعت توضیح داد : آه ، نه. نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم .
    رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانه دوز آن دو را برانداز کرد و گفت : یک ساختمان ! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است ؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت ونیم میلیون دلار است.
    خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست ازشرشان خلاص شود.زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : « آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم ؟
    شوهرش سر تکان داد. قیافه رییس دستخوش سر درگمی و حیرت بود.
    آقا و خانم" لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی پالوآلتو در ایالت کالیفرنیا شدند ، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که نام آنها را برخود دارد: "دانشگاه استنفورد، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد!


  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:34 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   136   137   138   139   140   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا