الو الو پری؟؟؟ - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا خرد را نزد کسى به ودیعت ننهاد ، جز که روزى او را بدان نجات داد . [نهج البلاغه]
امروز: دوشنبه 04 اردیبهشت 29

سلام پری خانومی می بینیم که اینجا پرندم پر نمیزنه پس راحت باش و هرچه دل تنگت میخواد بگو خب من این متن پایینو ساعت 1صبح چند شب پیش نوشتم ولی از اونجایی که ما هیچ وقت کارت نداریم این بارم قصد نمودیم ارسالش کنیم که دیدیم ته کشیده این لامصب.خب اول این متنو باهم بخونیم چون بالاخره زحمت کشیدیم وتایپیدیم:

"سلام چطوری خانومی؟؟؟؟آره بائم دیگه دلمون تنگ شد گفتیم یه یادی بکنیم دوره ی نوجوونیم داره با همه ی خوبیا وخوشیاش سپری میشه باورت میشه ؟انگار همین دیروز بود که یه دختر غریبه ی شمالی اومد مدرسه مون کلی شعر حفظش بود و نقاشیش حرف نداشت آره همین دیروز بود انگار;زنگای ورزشی تاریخیمون من،تو،سمیرا...این دختره دیگه رفت و پیداش نشدا خیلی هواشو کردم

آره داریم بزرگ میشیم به قول تو داریم میشیم دوتا دختر خانوم جوون ولی نه من هنوز حالاها حالاها هستم تو این نوجوونی حالاهاحالاها باهاش کاردارم کجا میذاره میره؟

ما خیلی دوستای خوبی هستیم نه؟؟؟من اگه تورونداشتم چیکار میکردم هان؟؟؟؟؟؟؟اوهوی باتوئما چرا جواب نمیدی؟؟؟؟؟؟لابد خوابی دیگه د پاشو دختر، شب به این قشنگی

خیلی هواتو کردم بیا جلوی پنجره می خوام ببینمت ،باهات حرف بزنم منم همینجام پشت این سد شیشه ای... ببین چه شب ناآرومیه اون ستاره پرنوره رو نیگا کن هروقت خواستی باهام حرف بزنی، یه زمانی دلت برام تنگ شد قرارمون زیر اون ستاره هه...د پاشو دیگه...

خیلی دوست دارم اگه میخوای بدونی چقدر از اون ستاره ها بپرس...

د پاشو دیگه دختر..."

اون شبم از اون شبا بوداااا تازشم فکر کنم بارونم باریده بود دیگه حسابی نوالانور زده بود رو این سیم میما و برق بازی ای راه انداخته بود...

خب دختر چیکار میکنی؟امروز حسابی نگران گلاره بودم گفتم نکنه جدی گفته باشه ولی خب تاالان که شهر در امن و امان است خب دخملی شما چیکار میکنی؟؟؟؟خوش میگذره کلاستون؟؟؟؟راستی تو اون وبه چیه اسمش؟! بیب بیب فرزانگان! تا حالا توئم پست دادی؟کدومش؟؟؟؟؟؟؟؟؟میخوام بخونمش...راستی دلم واسه قلمت بدجور تنگیده شعرمعری تو آستین نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیگه زنگ انشام نداریم که...نه اگه داشتیمم ما که تو یه کلاس نیستیم....خب ولی اشکال نداره فک کن ما سال دیگه دوباره همکلاسی میشیم اونم برا بار ششم وااااااااااااااااااااااااای مینا لحظه به لحظه داره این سال نحسم تموم میشه ما دوباره هم کلاسی میشیم اصلا هم تختی میشیم وااااااااااااااااااااای نمیدونی چقدر برام لذت بخشه(د تصورشو میگم خب)دوستی هیشکی به پای ما نمیرسه ما یه چیز دیگه ایم مگه نه؟اصلا تو کل مدرسه کسی مث ما هست؟؟؟؟؟؟؟نه جدی میگم فک کن یه دیقه...هست؟؟؟؟؟؟؟؟از همه بهترشونم که این غزال و عذرا بودن...دوستی ما تازه قدیمیترم هست چیزی که کهنش بهتره چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آفرین...نه بابا می بینیم که الکی نمیری مدرسه یه چیم یاد میگیری بزنم به تخته...

پریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ...من به دلم افتاده من و تو تا آخرش با همیم نه؟؟؟؟؟؟نه ودسته بیل دیگه داری میری رو اعصابما من هرچی میگم تو فقط بگو چشم.آخ یادته تو صف بین ما مسابقه گذاشتن به عنوان دوستای نمونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پری واقعا ما دوستای خوبی هستیم نه؟؟؟؟؟؟؟؟راستی بذ ببینم کارتون مورد علاقه ی تو تام وجریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟هان؟هان؟هان؟بیام کلتو بکنم بذارم تو بغلت؟؟؟؟؟؟؟د دختر خیلی حال کردی منو بین چند صد نفر کنف کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آره دارم برات...دارم برات...صبر کن اگه دستم بهت نرسه...

پری این روزای آخر دیگه دیوونه شدم به معنای واقعی کلمه...چقدر نحسن...امتحانای خردادم که دیگه آدمو امیدوار میکنه به زندگی...اهوم اوهوم ما چه گناهی کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟هان؟هان؟هان؟فقط تو این تاریکی یه کورسوی نا معلوم امید از بین انبوه بدبختیا میبینم که منو به ادامه ی این جاده ی لزج وسرد امیدوار میکنه(نه بابا حس انشا نوشتنمون اونقدرام آب نرفته)اونم اردوئه...آره اردو...وااااااااااااااااااااااااااااااااای نمیدونی چقدر انتظار اردو رو میکشم...هرجا باشه فرقی نمیکنه فقط مهم اینه که یه روزو باهم باشیم بگیم بخندیم ودوباره دور هم جمع شیم ...یعنی یه روز میشه دوباره همه ی ما مثل اون موقعا دور هم جمع بشیم چرت وپرت بگیم واز ته دل بخندیم؟؟؟اه بی خیال این حرفا اعصابمو خورد میکنه...

خب خانوم جون...د نزن خب باشه پریچهر خانوم دیگه چیکارا میکنی با این هوای قشنگ بهاری؟؟؟؟؟؟با این بارونا...آخ که من چقدر عاشق بارونم البته این عشق وعلاقه ی من یه جورایی به اسمم ربط داره ها،قبول کن اسم خیلی قشنگیه...خب من اگه قرار بود برا بهار اسم بذارم اسمشو میذاشتم فصل خیس...الانم که دارم اینارو می نویسم دقیقا اگه سرمو نود درجه بچرخونم قطره های خنک وزلال بارونومیتونم بینم که به شیشه ها کوبیده میشن وموسیقی خیس و لطیفیو به نواختن درمیارن...نه ببخشید به ترنم درمیارن(این قشنگ تره)

واااااااااااااااااااااااااای پری تولدتم نزدیکه که دختر...قول میدم یه تولد وبلاگی بی نظیر برات بگیرم یه سوروساطی راه بندازما تازه کلیم مهمون دعوت میکنم حالا ببین...

ببین یه چیزی میگم لوس نشیا ببین من فکر میکنم اگه تو نبودی شاید...نه اصلا بی خیال همینطورشم لوسی دیگه تعریفم میکنم فشارت میفته پایین بیاو جمعش کن....

فقط بگم که خیلی دوست دارم دختر...خیلی،خیلی خیلی زیااااااااااااااااااااااااد...د یکی بیاد اینو جمعش کنه...



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:53 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا