به کجا چنین شتابان - همه چی از همه جا
چشم زخم راست است و افسون راست ، و جادوگرى حق است و فال نیک درست و فال بد نه راست ، و بیمارى از یکى به دیگرى نرسد و بوى خوش بیمارى را بهبود دهد ، و عسل درمان بود . و سوارى و نگریستن به سبزه درمان بیمارى . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 04 تیر 31
به کجا چنین شتابان؟

غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند

به نام آفریدگار سلام...

..."همه چیز آغازی دارد و نقطه پایانی نیز بر آن متصور." چه خیالی که همه چیز نقطه شروعی دارد و چه خیال باطلی که نقطه پایانی نیز.

یا این وجود در زندگی ما خیلی از اتفاقاتی که رخ می دهند برای ما فاقد فلسفه وجودی آغاز و پایانی هستند? به عبارت بهتر اکثر کارهایی که انجام می دهیم برای ما چنان عادی و روزمره شده اند که بدون تفکر و تدبر در مورد آغاز و پایان آنها سراغ کارهای دیگر می رویم و آنها نیز اینچنین...و این توالی ادامه دارد...تفکر و تدبری که حتی در نگرش ماتریالیستی آن نیز از جایگاه بالایی برخوردار است... برخی اوقات چنان در این دنیا مسخ شده ایم که حتی ابعاد روحانی زندگیمان نیز برایمان روتین شده اند... تمام ریاکاری ها و خودنمایی هایمان توجیه متعالی یافته اند? دنیایمان را برای آخرتمان به کار گرفته ایم ولیکن چنان در آن گم شده ایم که آخرتمان را نیز به آن فروخته ایم... دو دنیای مادی و ابدی ما چنان به هم وابسته اند که تبعات هر کدام در دیگری تا ابد وجود دارد ولی آنچه که ماندگارتر است سرای ابدی است با تمام متعلاقتش و لا غیر... واین برای همه روشن و مبرهن است لکن تا چه اندازه به آن اهمیت داده می شود? باید سراغ درون رفت...

از آمدنمان روزهای بی شماری گذشته است و تا رفتنمان راهی بیش نیست... ولی آیا به تنهایی قادر خواهیم بود ادامه مسیر را طی کنیم؟ اینجاست که حتی واسطه ها و نقاط اتکا و توسل ما نیز جنبه دنیایی پیدا کرده است و شاید هم تنها تعصبی بی جا بدون نگاه فلسفی به آن است... این عصبیت برخی موارد تا آنجا پیش می رود که در صورت مواجهه با بحرانها و چالش ها? به جای پردازش دینی و علمی آنها به حذف نابجای آنها مبادرت می ورزیم... و اینگونه مقدسات ما نیز قربانی دنیایمان می شوند...

هدف از آفرینش چیست؟ ... وظیفه مان در قبال این آفرینش چیست؟...آیا به وظیفه مان توانسته ایم عمل کنیم و یا اینکه اصلا به این موضوع فکر هم نکرده ایم؟...سؤالهای بیشماری که برای همه آشناست ولی برایمان آنچنان عادی شده اند که انگار وجود ندارند...

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی...

و بعضی وقتها سؤالهایمان بی جواب می ماند زمانی که به نیامدنش فکر می کنیم... برای آمدنش باید آماده بود و این آمادگی باید درونی باشد.. ولی حتی نیامدنش نیز برایمان عادی شده است...

اللهم عجل لولیک الفرج

و بنا به وظیفه:

سلام علی آل یاسین... السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه...

آقا جان منتظر جواب سلام می مانم...



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:47 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا