تو چرا می جنگی؟
پسرم می پرسد:
***
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را محکم می بندم
مادرم
آب و آیینه و قرآن در دست
رو شنی در دل من میبارد
***
پسرم بار دگر می پرسد:
تو چرا می جنگی؟
با تمام دل خود می گویم:
تا چراغ از تو نگیرد دشمن
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:45 عصر | نظرات دیگران()

پسرم می پرسد:
***
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را محکم می بندم
مادرم
آب و آیینه و قرآن در دست
رو شنی در دل من میبارد
***
پسرم بار دگر می پرسد:
تو چرا می جنگی؟
با تمام دل خود می گویم:
تا چراغ از تو نگیرد دشمن
