به نام خداوندجان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

همه چی از همه جا
به نام خداوندجان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
شیطان، نخستین کسی بود که بعضی کارها را مرتکب شد و پیش از او کسی آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند:
- اولین کسی که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالی که آتش از خاک بالاتر است .(1)
- اولین کسی که در پیشگاه با عظمت الهی تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.(2)
- اولین کسی که که معصیت و نافرمانی خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.(3)
- اولین کسی که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسی از آن بخورد تا ابد زنده می ماند و با خدا شریک می شود.(4)
- اولین کسی که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت می کنم .(5)
شیطان اولین کسی است که صورت های مجسمه و بت را ساخت
- اولین کسی که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.(6)
- اولین کسی که که غنا و آواز خواند، همان زمانی که آدم علیه السلام از درخت نهی شده خورد.(7)
- اولین کسی که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهای آن نوحه و گریه کرد.
- اولین کسی که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد.(8)
- اولین کسی که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولین کسی که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، برای این که موهای اضافی پای بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.(8)
- اولین کسی که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روی خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.(9)
- اولین کسی که عبادت و بندگی او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولین کسی که به خدای خود اعتراض کرد.(10)
- اولین کسی که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.(11)
- اولین کسی که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.(12)
- اولین کسی که برای زیبایی ، زلف گذاشت .(13)
اولین کسی که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.
- اولین کسی که نقاشی کرد و چهره کشید.(14)
- اولین کسی که آتش حسدش شعله ور شد.(15)
- اولین کسی که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.
- اولین کسی که خدای تعالی به او لعنت نمود( و از ناراحتی فریاد کشید.(16)
- اولین کسی که به خدا کفر ورزید.(17)
- اولین کسی که گریه دروغی نمود.(18)
- اولین کسی که عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولین کسی که صورت های مجسمه و بت را ساخت .(19)
انواع ماساژ و فواید آن
آشنایی با ماساژدرمانی
ماساژچیست؟
ماساژ پاها
آموزش ماساژ گلچین روز
جنبه های درمانی ماساژ
ماساژ و مالش راهی برای سالم سازم بدن برای کودک
چند نکته در مورد ماساژ
آموزش ماساژ پوست
خوش لباسی به شما اعتماد به نفس میدهد
پیش بینی ازدواج انسان و روبات
این اس ام اس های رسیده دوستان
فیلم راز
پدر جراحی مغز و اعصاب مدرن هاروی کوشینگ
لباس اولین معرف شما ست
بازگشت نام ایران به لیست ایمیل یاهو
ازدواج انسان با ربات در اروپا !
دست رباتیکی
خود سازی رباتیکی!
ربات حمل مجروح
زنـدگـــی
ورزش شنا را خوب بشناسیم
جزئیات پرتاب موفق ماهواره بر «سفیر امید»
عکسهای زیبا از المپیک
ادعیه مهدوی
تقدیم به تو
آیا می دانستی
یوسف دل
تصویر زیبا
زخمهای عشق مادر
خوش لباسی به شما اعتماد به نفس میدهد
س ام اس خوب خواندنی برای شما که دوست دارید
آرام جانم می رسد ....
عید شما مبارک
غذای این هفته هست کوفته باقالی سبز
.:: یه عالمه sms و جوک جدید و خنده دار
چگونه می توانم قد بلندی داشته باشم؟ ::.
رهایی از سوزش پوست بعد از اصلاح صورت ::.
می خواهم زنده بمانم
تشکر کنید تا محبوب و محترم باشید
پیغام گیر تلفن منزل شاعران نامدار !
روز میلاد فرزند ثارالله حضرت علی اکبر (علیه السلام) می باشد.
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) فرمود:
شوخی با غذاها
چه جور آدمهایی، چهجوری مینویسند؟
تنبیه گرانفروش
نکته ها
ضریب هوشی بالاتر یعنی وفاداری بیشتر زوجین
آیا شیطان وجود دارد؟
آلبوم ترانه ها و موزیک گلچین های روز و مداحی و نوحه
وقتی کوچک بود و
از او سئوال می
کردی که "دوست
داری بزرگ شدی چه
کاره شوی؟"
بلافاصله بدون
اینکه تردیدی در
دل راه بدهد، می
گفت "دکتر؟!!"
و وقتی که علتش
را سئوال می کردی
در حالی که تبسمی
بر لب داشت می
گفت "دوست دارم
آدم هایی که یک
پایشان توی این
دنیا و پای
دیگرشان توی آن
دنیاست، آن یکی
پایشان را هم
بگیرم و بیندازم
توی این دنیا تا
روی دو پا
بایستند و با
خوشی زندگی
کنند."
او با زبان ساده،
هدف و انگیزه خود
را از دکتر شدن
نجات جان بیماران
و حس انسان دوستی
و کمک به
دردمندان می
دانست نه چیز
دیگری ... .
اکنون او و خیلی
از کسانی که در
کوچکی آرزوی دکتر
شدن داشتند، بزرگ
شده اند
و به خاطر
محدودیت ها
نتوانسته اند
دکتر شوند
اما هدف
خود را گم نکرده
اند و امروز با
اهداء خون خود گل
سرخی نثار
بیماران نیازمند
به خون می کنند
تا به هدف اصلی
خود که همانا
نجات جان بیماران
بود، برسند.
فرستنده:
محمد حکم آبادی
در
تعطیلات
کریسمس، در
یک بعد از
ظهر سرد
زمستانی، پسر
شش هفت
سالهای
جلوی ویترین
مغازهای
ایستاده بود.
او کفش به پا
نداشت و
لباسهایش
پاره پوره
بودند. زن
جوانی از
آنجا
میگذشت.
همین که چشمش
به پسرک
افتاد، آرزو
و اشتیاق را
در چشم های
آبی او
خواند. دست
کودک را گرفت
و داخل مغازه
برد و برایش
کفش و یک دست
لباس گرمکن
خرید.
آنها بیرون
آمدند و زن جوان
به پسرک گفت:
حالا به خانه
برگرد.
انشالله که
تعطیلات شاد و
خوبی داشته باشی.
پسرک سرش را بالا
آورد، نگاهی به
او کرد و پرسید:
خانم! شما خدا
هستید؟ زن جوان
لبخندی زد و گفت:
نه پسرم. من فقط
یکی از بندگان او
هستم. پسرک گفت:
مطمئن بودم با او
نسبتی داری.
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |