ْآرشیو مطالب 88 - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از شهوت پنهان بپرهیزید : دانشمند دوست دارد که کنارش بنشینند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: دوشنبه 04 تیر 2

شب است وچهره میهن سیاه است  نشستن درسیاهیها گناه است

هر هنری زیباست بیایید هنر های رزمی بیاموزید واز حقوق تان و خود تان دفاع کنید .

استاد لیامجوو



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()

    تعادل فیزیکی و ذهنی درووشو :

    تعادل در اولویت تمرینات ووشو قرار دارد ،  چونکه تهدوی موفقیت تمرینات ووشو محسوب میشود  وبه توانایی های تان میافزاید .

    همچنین این توانایی را به شما میدهد که تا استقامت درونی وبیرونی تان را به کار بیاندازید . بدون تعادل نمیتوانید از قابلیت خود تان استفاده کنید . یکی از عدم موفقیت تان دریک مسابقات تالو نداشتن تعادل ذهنی وهم تعادل فیزیکی خواهد بود .

    فرم :

    درطی دهه های گذشته ، بسیاری از رزمی کارانی که درباره کار برد عملی فرم بحث های زیادی کرده اند ، رزمی کارانیکه به فنون نهفته

    فرم ها ، علاوه بر دفاع وضربه زدن آگاه هستند این افراد خیلی موفق عمل میکنند . چون فرمها شکل جدیدی را آموزش میدهد و وقتی که شما نمایشی را انجام میدهید ویا جسمی را می شکنید ، فرم تمام چیزی خواهد بود که میان یک تلاش موفق وآسیب حایل ایجاد میکند.

    با مطالعه وکارکرد ن فرمها می توانید نحوه قرار گیری بدن و توسعه قدرت را که دو امر ضروری است پیشرفت دهید . بیشتر صدماتی که به

    بدن میخورد حاصل از فقدان فهم مناسب از مکانیک ها و نحوه اجرا است.

    مطابق خود تان با شرایط :

    این موضوع از نظر تئوری آسان ولی از نظر عملی سخت خواهد بود.   بهترین روش شروع به این مرحله یا فتن یک مربی مناسب است .

    او برای تان خواهد گقت که جهت استحکام بدن خود چه کاری انجام دهید  تا جسم تان به سطح استقامت بالا برسد . همچنین او نحوه

    تقویت قدرت وتوانایی را به شما یاد خواهد داد.

    بلکه راهنمایی برای مدیریت تمرینات ذهنی و فیزیکی شما خواهد بود .  

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()
    برگهای سفید دفتر من

    رازهای خموش این دل بود
    عاری از هرقصیده هر کلمه
    عاری از هر ترانه هرشعربود
    برگهای سپیددفتر من
    این دل تنگ من روانم بود
    حرفها در دلم بمرد ز درد
    حرفها در دلم بماند بسوز
    برگهای سپید ذفتر من
    تارهای سفید مویم بود
    ناله های خموشه بی عشقی
    روزهای سیاه بی مهری
    برگهای سفید ذفتر من
    دل من روح من روانم بود
    آه از این دردهای در دل حبس
    وای از این ناله های تنهایی
    کاش برگ سفید دفتر من
    تیره میشد.


  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()

    مرا در ظلمت تنهائی رهایم کرده ای باشد که به نزدم آیی

    آن شبانگاهان به هنگامیکه مهتاب هسنت و اشک مهتاب.

    بی دوست همان به که در خیمه گاه خلوت خویش بیتوته کنی

    وسر به خاطرات گذشته مشغول.ومن نیز چنین .

    زیرا که روزگار . روزگار دگری است که فکر حال و هوای من و دوست را نمی کند.

    از روزگارم چه شکوه که دوست نیز قدم در راه روزگار دارد. وگرنه چگونه است که

     من دمادم ذهنم اوست واو روزگاری چند بی دوست؟

    و عجبا که رضایت میدهد زیرا می اندیشد:

    (( دوام عاشقی ها در جدائیست ))

     

     

     

     

    انتظار

    شب در آن خلوت خامش سرد

    آسمان ابری و پر زباران

    رعدوبرقی که می غرد از غرب

    آسمانی که مینالد از باد

    چشم من بر در انتظار است

    تا که آید از آن در یگانه

    آن که روز و شبم را صفا است

    آن که لبخند اوگرم و زیباست

    در شب سرد و غمگینم اینجا

    چشم من بر در انتظار است

    تا که آن عشقه دیرینه من

    آن صفای دلم روح و جانم

    آن که قلبم برایش گرفته

    آن که روحم برایش زند پر

    از در انتظارم در آید.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()

    سلام عزیزان

    یه سوالی همیشه فکر منو به خودش مشغول کرده.
    واقعا همه ما چند درصد از فکرهامونو بازگومیکنیم؟واقعا حرفهای درونمونو بهم میگیم؟
    چقدر دلمون میخواد آزاد و رها حرفهامونو بگیم اما نمیگیم؟وآیا آماری که ما از درونمون داریم آمار واقعی دلهامونه؟
    ازنگفتنه واقعیتهای درونمون آیا واقعا نتیجه مطلوب میگیریم؟ چی شدیم ما ؟ از همدیگه میترسیم یا از روزگار؟
    واقعا میخوایم فکرمونو کنترل کنیم خودمونو یا زندگیمونو؟ و به چه بهایی؟
     تا حالا فکر کردیم که اگه راحت با همدیگه حرف بزنیم از احساساتمون و از درونمون
     چقدر میتونه تو تمام مسایله زندگیمون موثر باشه . تو شاد شدنهامون.
    تو برخوردهای صمیمانه و تو دوستیهای عمیق؟
    چرا قدیمیترها اینقدر افکار صمیمانه تری نسبت به ما داشتند؟
     چی شده دلهامون نا صافه یا از همدیگه میترسیم؟ چرا همه کاری میکنیم و میندازیم گردنه روزگار؟
    چرا به همدیگه راه نمیایم؟ ما کجای هستی قرار گرفتیم؟
    چرا به زشت میگیم زیبا و زیبایی ها رو زشت میکنیم؟ تورو خدا یکی به من جواب بده.
    چرا ما اینقدر وجودهامون برای همدیگه کمرنگ شده چرا/چرا؟چرا؟


  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 7:5 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   66   67   68   69   70   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا