مسایل سیاسی داغ روز - همه چی از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدای بیامرزد کسی را که . . . برای خوب فهمیدن و استواری بیاموزد [امام علی علیه السلام]
امروز: چهارشنبه 04 اردیبهشت 17

هر چه بگندد نمکش می زنند وای از آن روز که بگندد نمک

زبون انتقاد نداشتم و نمی خوام داشته باشم ولی وضعیتی رو مشاهده کردم که نگفتنش زجر آوره ...

دیروز چند تا از اقوام برای معالجه سرپایی به در مانگاه ارژانس اردکان واقع در خیابان امام جنب بیمارستان ضیایی مراجعه کردن . از عدم تشخیص درد توسط پزشک کشیک  و عدم رسیدگی مطلوب به بیمار که معضل همیشگی هست بگذریم بد ترین مشکل این مرکز سرویسهای بهداشتی آن بود.

شاید بشه گفت دستشویی های مراکز بین راهی که هیچ وقت متولی ندارد و همیشه آدمو از استفاده کردن از اونا متنفر می کنه بهتر از دستشویی های ارژانس اردکانه ...

واقعا جای تاسفه ...

سرویسهای بهداشتی یک مرکز بهداشتی و درمانی این جوری باشه ...

علاوه بر مشکلات  جدی بهداشتی که می تونه به بار بیاره اگه دورو برش بری  به دلیل گرفتگی لوله فاضلاباش و پر بودن کاسه هاش  تموم لباسات هم نجس می شه و  یه حموم و تعویض  کامل لباس  هم افتادی.

جای سئوال جدی از مسئولین شبکه بهداشت و درمان اردکان و بیمارستان هست...

شما که این همه با مراجعه به اماکن مختلف صنفی و ... تاکید فراوان بر رعایت بهداشت برای سلامت عمومی مردم دارین

شما که بابت مثلا بهداشتی نبودن ( کاشی نبودن دیوار سیمانی یک مکانیکی ) صد ها هزار تومان جریمه به جیب مکانیک و اونم به جیب مشتریاش می بندین

شما که  شعار( سلامت حق همه مردم جهان هست ) سازمان بهداشت جهانی رو تو بوق و کراناتون ترنم می کنین

آیا سلامت و فضای بهداشتی و سالم حق بیماران و مراجعین به تنها مرکز ارژانس اردکان نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شستن و نظافت و تخلیه و بهداشتی کردن 2 تا دستشویی ساده که نیاز به ملی شدن طرح و  تبدیل 96  به 46 به 85 و 32 به  110 تختخوابی شدن  و  خاک خوردن پرونده این طرح در چهار پنجتا دولتو گذشت قریب به 30 سال و رفتن پیش این زیر و اون وزیر و همکاری  و رایزنی نماینده شریف و  زیر سئوال بردن دولت و  آه و ناله زدن از عدم همکاری و چوب لای چرخ گذاشتنای  ریس دانشگاه علوم پزشکی یزد و ... نداره ؟؟؟؟

شاید چون سال اصلاح الگوی مصرفه دارین به این واسطه در مصرف آب و نیروی خدماتی و ... صرفه جویی می کنین ...

مردم هم سعی کنن در استفاده از سرویس بهداشتی صرفه جویی کنن... اصلا بهتره برن خونه هاشون ... یانه بیمار که شدن نیان درمونگاه ...

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:58 عصر | نظرات دیگران()

    قدرت باور نکردنی طبیعت

     

    ساحل سریلانکا ، 26 دسامبر سال 2004
    پیش از رسیدن سونامی ویرانگر ، دریا 400 متر عقبنشینی میکند

    دقایقی بعد دیواری از آب ، به سوی ساحل حرکت میکند 

     

     

     

     

    مخروط افکنه ، استان ژینژیانگ چین
    این عکس در سال 2002 گرفته شده است و مساحت 56.6 در 61.3 کیلومتر دارد.
    مخروط افکنه معمولا وقتی که تشکیل میشود که جریان آب وارد یک دره شود ، به خاطر رسوبات زیاد معمولا مسیرهای جریان آب گرفته میشوند و مثلثی از کانالهای فعال و غیرفعال ایجاد میشود

     

     

    عقبنشینی یخچالها در هیمالیا در بوتان:
    عکس زیر گرچه زیباست ولی در عین حال نگرانکننده است ، چرا که نشان می دهد پدیده گرم شدن اب و هوای زمین باعث آب شدن تدریجی یخچالها شده است ، پدیدهای که در دهههای اخیر آغاز شده است:

     

     

     

     

     

    گردباد ایزابل
    این عکس در سال 2003 از ایستگاه فضایی بینالمللی گرفته شده است و اندازه بسیار بزرگ این گردباد را نشان میدهد ، گردبادی که سرعتی حدود 165 مایل در ساعت پیدا کرده بود

     

    21 آگوست سال 2003 ، ساحل شرقی گرینلند
    در این عکس محل رسیدن ساحل و دریا منظرهای شبیه فراکتال به خود گرفته است ، به نظر میرسد دریا ریشه در ساحل دارد

     

     

     

     

    شفق قطبی :
    عکس حیرت انگیز و شبحوار زیر پدیدهای طبیعی به نام شفق قطبی را نشان میدهد و از شاتل آنلانتیس گرفته شده است: 

     

     

     

     

     

    منظره کسوف کامل از فضا :
    این عکس در سال 99 و از ایسنگاه فضایی میر گرفته شده است. این عکس سایه ماه را روی زمین نشان می دهد. قطر سایه ماه ، حدود 2000 کیلومتر است. این عکس جزو آخرین عکسهایی است که میر گرفته است.

     

     

     

     

     

    پارک ملی اگمونت ، نیوزیلند :
    آتشفشان اگمونت آخرین بار سال 1775 فوران کرد و اکنون در مرکز یک پارک ملی قرار دارد. در پیرامون این آتشفشان جنگلی به شعاع 9.5 کیلومتر قرار دارد:

     

     

     

     

    فوران آتشفشان اتنا ، اکتبر سال 2001 :
    عکسی که از ایستگاه فضایی بینالمللی گرفته شده است ، فوران آتشفشان اتنا در جزیره سیسیل ایتالیا را نشان میدهد. ابرهایی از خاکستر به سوی لیبی در حال حرکت هستند.

     

     

     

     

    موریتانی :
    این تصویر شگفت انگیز با پهنای 30 مایلی ، از ساختمانی موسوم به richat در صحرای مورتانی گرفته شده است. این عکس به وسیله تابشسنجهای انعکاسی و گرمایی در سال 2000 و از فضا گرفته شده است.
    اما این منظره عجیب چگونه به وجود آمده است؟ سالها در مورد جواب این سؤال بحث و مناقشه وجود داشت. در ابتدا تصور میشد ، این ساختمان در اثر برخورد یک شهابسنگ به وجود آمده است. ولی دانشمندان هیچ شواهدی از سنگهایی که به علت برخورد شهاب ، قائدتا میبایست بر اثر گرما و فشار تحت استرس قرار گرفته باشند ، نیافتند.
    اکنون تصور میرود که فرسایش عامل ایجاد این منظره شگفتآور باشد.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:58 عصر | نظرات دیگران()

    هنرکده:کار کردن با فریدون جیرانی در فیلم هایش در هر سمتی که باشد آنقدر لذت بخش است که سختی های کار شبانه روزی در مقابل آن هیچ است . برخوردهای جیرانی سر صحنه فیلمبرداری آنچنان صمیمانه است که حتی اگر عصبانی هم شود از دست او ناراحت نمی شوی . خوشحالم از اینکه در سه گانه ستاره ها به همراه رضا درمیشیان ....

    <$BlogSkyMore4Post$>

    هنرکده:کار کردن با فریدون جیرانی در فیلم هایش در هر سمتی که باشد آنقدر لذت بخش است که سختی های کار شبانه روزی در مقابل آن هیچ است . برخوردهای جیرانی سر صحنه فیلمبرداری آنچنان صمیمانه است که حتی اگر عصبانی هم شود از دست او ناراحت نمی شوی . خوشحالم از اینکه در سه گانه ستاره ها به همراه رضا درمیشیان عزیز و در سریال سفر به تاریکی به تنهائی دستیار او بوده ام . البته در سریالش ، در تهران بهداد امینی هم همراه خوبی برایم بود . اما ادامه کار در ترکیه را متاسفانه تنهای تنها بودم و حتی اصرارهای پیاپی و مداوم من و گهگاهی جیرانی نیز نتوانست باعث شود تا تهیه کننده محترم سریال به حضور بهداد امینی در اکیپ حاضر در استانبول رضایت دهد . با تمام این اوصاف از جیرانی و سایر افراد گروه ، از بچه های گروه فیلمبرداری و صدا گرفته تا بازیگران دوست داشتنی این مجموعه خاطرات خوب و به یادماندنی ای برایم باقیمانده است که اگر قرار باشد روی کاغذ بیاورم به قاعده یک دیوان می شود . لذا بخش کوچکی از خاطرات این سفر را بعنوان گزارش پشت صحنه سریال برایتان بازگو می کنم . به این امید که مورد قبول واقع شود . ضمنا از نوشتن خلاصه داستان این سریال هم معذورم . چرا که جیرانی عادت ندارد که قبل از پایان فیلمبرداری کارهایش قصه فیلم را به اصطلاح لو دهد و من هم نمی خواهم که باعث رنجش او شوم ...

     

    یکی از روزهای اردیبهشت سال 86 گروهی حدود سی نفر متشکل از کارگردان ، فیلمبردار ، صدابردار ، طراح صحنه و لباس ، طراح گریم ، گروه تولید و تدارکات به همراه دستیارانشان با اتوبوسی که در اختیارمان قرار گرفته به میدان تقسیم – یکی از معروفترین مراکز تجاری استانبول – می رسیم . میدان را دور زده و از ساختمان ها ، مغازه ها و پاساژهای شیک و رنگارنگ و عابرینی که خوش پوش به نظر می رسند اندکی دور می شویم و از خیابان اصلی شهر در فاصله ای دویست متری وارد منطقه ای می شویم که بسیار شبیه محله دروازه غار خودمان است . محله ای که فقر و فلاکت از سر و رویش می بارد و این اختلاف طبقاتی با فاصله مکانی بسیار اندک باعث تعجب همگان می شود . رخت و لباس هایی که از تراس خانه های قدیمی و فرسوده بصورت نامرتب آویزان شده است ، کودکانی که با لباس های کهنه و مندرس با توپ پلاستیکی و طناب مخصوص لباس در کوچه های باریک و پر از زباله در حال بازی هستند . زنانی که با وضعیتی اسفناک کنار درب خانه هایشان نشسته اند و در حال گپ و گفتگو با همسایه های دیگرشان هستند . مردانی که بخاطر اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر در گوشه و کنار کوچه و خیابان ولو شده اند ، پسران زن نمایی که سر کوچه با آرایش آنچنانی و غلیظ زنانه - به اصطلاح ترک ها - در انتظار شکار خود به سر می برند و آنقدر انتظار می کشند تا شاید جوان خامی را برای هوسرانی به خانه های فساد خود راهنمایی کنند و ده ها منظره چندش آور دیگر که قطعا حکایت از فرهنگ غلط و فقر آن محله دارد ، از نشانه های این اختلاف طبقاتی است و حال روحی و روانی هر رهگذری را که برای اولین با از آنجا عبور می کند دگرگون می سازد .

             با رسیدن اتوبوس به درب خانه ای قدیمی که شبیه عمارت است و این خود حکایتی دارد ، عوامل گروه پیاده شده و با راهنمایی لیدرهای ایرانی و ترک وارد آن مکان می شویم . یکی از لیدرهای ایرانی که سالهاست مقیم استانبول است توضیح می دهد که این عمارت در زمان حکومت عثمانی ها ساخته شده و به نوعی مکانی برای عبادت یهودی ها بوده و بعدها توسط یک ترک خریداری می شود و الان نیز از طبقات مختلف آن به عنوان انبار ، نمایشگاه نقاشی ، سالن تمرین موسیقی و تئاتر ، لوکیشن برای فیلمبرداری فیلم ها و سریال های ترک زبان ، برگزاری مراسم عروسی و جشن های مختلف و ... استفاده می شود و یادآوری می کند که ما اولین گروه ایرانی هستیم که آنجا را برای انجام فیلمبرداری انتخاب کرده ایم .

    وارد که می شویم ، در و دیوارهای قدیمی آن که البته مرمت و بازسازی شده حکایت از تاریخ تمدن عثمانی دارد . راه پله های پهن آن ، پنجره های عریضی که در ضلع های شمالی و جنوبی ساختمان واقع شده ، دیوارهای آجری ضخیم و درب های چوبی کنده کاری شده آن ، همه و همه خاطره انگیزند و حیرت آور . ارتفاع هر طبقه از ساختمان نیز چیزی حدود پنج متر است ، که البته هنوز در حال بازسازی است .

    کم کم وارد طبقه پنجم ساختمان می شویم و گروه با انتقال وسایل و لوازم فیلمبرداری در آنجا مستقر می شوند . به گفته برنامه ریز سریال قرار است به مدت یک هفته در اینجا فیلمبرداری انجام شود که البته برنامه ریزی اش حساب شده از آب در  نمی آید و حدود دو هفته متوالی کار فیلمبرداری در این مکان به طول می انجامد .

    با استقرار گروه ، بازیگران برای انجام گریم و پوشیدن لباس به اتاق مخصوصی که برایشان در نظر گرفته شده است می روند و من نیز تا آماده شدن آنها فرصت را غنیمت شمرده و با تعدادی از بچه های گروه از روی کنجکاوی ، اتاق ها را یکی یکی ورانداز می کنیم و به طبقه فوقانی سرک می کشیم . اینجا اما با همه طبقات تفاوت اساسی دارد و آن را طوری ساخته اند که انگار کافه ای است بسیار شیک و دلربا برای عیش و نوش افرادی خاص . افرادی که برای خرج کردن و تفریح به آنجا می آیند . کاناپه های خوش رنگ ، میزها و صندلی هایی با رنگ قهوه ای سوخته ، پیشخوان و قفسه هایی با بطری ها و لیوان های رنگارنگ و متنوع ، سرویس های بهداشتی شیک ، در و دیوار و سقف شیب دار چوبی جلاکاری شده و ... همه و همه نشان از تجمل گرایی این مکان دارد و واقعا با سایر طبقات زمین تا آسمان تفاوت دارد .

    از آنجا با حیرت بیرون می آییم و به طبقه پنجم بازمی گردیم . حالا دیگر گروه آماده می شوند تا فیلمبرداری را آغاز نمایند . قرار است سکانسی جلوی دوربین برود که در آن ستاره اسکندری ( در نقش ساناز عظیمی ) ، پولاد کیمیایی ( در نقش آراس مشرقی ) و هانده شن ( در نقش ترکان ) بازی دارند . تمام افراد گروه آمادگی خود را اعلام می کنند . 

    صدا ، دوربین ، حرکت ...

    این کلمات را فریدون جیرانی کارگردان سریال می گوید و با گفتن آخرین کلمه بازیگران کارشان را شروع می کنند .

    ساناز و آراس به درب چوبی اتاقی می رسند و ساناز قصد دارد در بزند . آراس اما نمی گذارد و مخفیانه داخل اتاق را نگاه می کند و سپس با اشاره سر به ساناز می فهماند که حالا می تواند در بزند . ساناز در می زند و آراس از او می خواهد که سکوت کند . صدای پای کسی از پشت در شنیده می شود . آراس و ساناز به هم نگاه می کنند .

    صدای ترکان ( به ترکی ) : کیه ؟

             ساناز می خواهد حرف بزند که آراس اجازه نمی دهد و خودش جواب می دهد .

    آراس ( به ترکی ) : سرایدار ...

             صدای باز شدن چفت در می آید و در باز می شود . ترکان با دیدن ساناز و آراس قصد دارد در را ببندد ، اما آراس مانع می شود و هر دو وارد اتاق می شوند . ترکان عقب عقب می رود . ساناز به سمت او می رود . آراس هم پشت سر او جلو می رود .

    ترکان ( به انگلیسی ) : اگه همین الان از اینجا بیرون نرید ، داد می زنم که دزد اومده ...

    آراس ( به انگلیسی ) : داد بزن ... پلیس های استانبول برات جایزه گذاشتن .

    ساناز ( به انگلیسی ) : پولارو بده ، تا همه چیز تموم بشه .

             ترکان خودش را به پشت میزی که کنار پنجره قرار دارد می رساند .

    ترکان ( به انگلیسی – رو به ساناز ) : باشه ... ده درصد برای تو ، ده درصد هم برای این دیوونه .

    آراس ( به انگلیسی ) : نه ... تو ده درصدتو بردار و بقیه پولا رو بده من .

    ترکان ( به انگلیسی – رو به ساناز ) : قبوله ... همون که این گفت .

    ترکان کیف سامسونتی را از زیر میز بیرون آورده و روی میز می گذارد و درب آن را باز می کند . ناگهان چشمش به یک بطری مشروب که روی میز قرار دارد می افتد و از ساناز می خواهد تا جلوتر برود . ساناز جلو می رود و ترکان بطری را به سرعت برداشته و بر سر او می کوبد . ساناز روی زمین می افتد و بیهوش می شود . آراس قصد دارد به ترکان حمله کند . اما ترکان از داخل کیف سامسونت که باز است اسلحه ای را در می آورد و به سمت او شلیک می کند . آراس که گلوله به پهلوی سمت راستش اصابت کرده ناگهان به سمت ترکان هجوم می برد و با کف پاهایش ضربه ای سنگین به او می زند . ترکان کنترلش را از دست داده و مثلا از پنجره اتاق به بیرون پرت می شود و به کف خیابان سقوط می کند . آراس از لای پنجره به پائین نگاه می کند و جسد او را می بیند .

    جیرانی کات می دهد و خوشحالی اش را از این سکانس با لبخند همیشگی اش و گفتن خسته نباشید به بازیگران و سایر عوامل گروه ابراز می نماید و همه افراد برای بازیگران دست می زنند . گروه برای فیلمبرداری ادامه سکانس به سمت راه پله ها می روند و وارد کوچه جلوی درب ورودی می شوند . قرار است لحظاتی را استراحت کنند تا گروه فیلمبرداری و صحنه و همچنین پیمان ابدی ( بدلکار معروف فیلم ها و سریال های ایرانی که کارش را با بدلکاری در فیلم ها و سریال های آلمانی نظیر هشدار برای کبری یازده  ، پلیس اتوبان پلیس موتورسوار و ... آغاز کرده است ) مقدمات فیلمبرداری سکانس پرت شدن ترکان از پنجره طبقه پنجم به کف کوچه را آماده کنند .

    پیمان ابدی با همکاری افراد گروه صحنه ، کارگردانی و تدارکات کارتن های خالی تخم مرغ را به ارتفاع دو متر و طول و عرض دو و نیم متر روی هم می چیند و سپس از همه می خواهد تا اطراف آن محوطه را خلوت کنند . سه دوربین در زوایای مختلف مستقر می شوند و افراد گروه نیز با دلشوره و ناباورانه در گوشه ای ایستاده اند تا به تماشای این حرکت آکروباتیک و به زعم خودشان خطرناک بنشینند . پیمان ابدی به طبقه پنجم ساختمان باز می گردد و می خواهد بدون استفاده از طناب خودش را بجای ترکان به پائین یعنی روی کارتن های کف خیابان پرت کند . جیرانی و گروهش نگرانند و با بیسیم از او می پرسند که مطمئن است که طناب لازم ندارد و خطری او را تهدید نمی کند ؟ و او پاسخ می دهد که این کار برایش همچون آب خوردن است و بهتر است کسی نگران نباشد تا او انرژی بگیرد . جیرانی از گروه فیلمبرداری ، صدا ، صحنه و لباس و سایرین می خواهد تا آمادگی خود را اعلام کنند ، چرا که این پلان بیشتر از یک برداشت قابل اجرا نخواهد بود و همگی اعلام آمادگی می کنند . پیمان ابدی برای اینکه پرت شدنش از بالای ساختمان به کف خیابان طبیعی تر به نظر برسد با هماهنگی گروه لباس و گریم ، لباس های بازیگر نقش ترکان را به تن می کند و کلاه گیسی را که شباهتش را به او بیشتر می کند بر روی سرش می گذارد و با اعلام آمادگی او ، کار شروع می شود .

    اینک دو طرف کوچه منتهی به خانه قدیمی پر از تماشاچی شده است . همان کودکان ژنده پوش و زنان کوچه نشین و حتی مردان مست و خمار و پسران زن نمایی که دست از کارهای روزمره شان کشیده اند و به همراه تعدادی از عابرین با تعجب و حیرت فراوان با همهمه به تماشای این صحنه نشسته اند .

    جیرانی که مضطرب تر از دیگران به نظر می رسد اعلام سکوت می کند و ما نیز با همکاری همراهان ایرانی و ترک خود از همگی می خواهیم که ساکت باشند و ناگهان سکوتی باورنکردنی همه جای کوچه را فرا می گیرد .

    دوربین های فیلمبرداری قبل از اعلام جیرانی روشن شده اند . حتی افرادی که برای تماشا آمده اند نیز موبایل های دوربین دارشان را به سمت بدلکار ایرانی مان نشانه گرفته اند . بعضی ها نیز چشم هایشان را بسته اند . نفس در سینه ها حبس شده است و سکوت کامل کوچه را فرا گرفته است . جیرانی شمارش را آغاز می کند ...

    صدا ...

    صدابردار : صدا رفت ...

    دوربین ...

    فیلمبردار : دوربین رفت ...

    حرکت ...

    حرکت ...

      انگار ابدی صدای جیرانی را نمی شنود . و این بار جیرانی با اشاره دستش حرکت را اعلام می کند .

    حرکت ...

    پیمان ابدی ناگهان خودش را در زمین و آسمان رها کرده و درست به سمت  کارتن ها فرود می آید و در فاصله دو متری رسیدن به کارتن ها با یک حرکت آکروباتیک پشتک زده و با پاهایش و بخشی از کمرش روی کارتن ها می افتد و فرو می رود .

    پس از چند ثانیه با اعلام کات ، تعدادی از افراد گروه با نگرانی به سمت محل فرود آمدن بدلکار پر دل و جرات هجوم می آورند ، اما ابدی خود از جایش بلند شده و از لابلای کارتن های له شده بیرون می آید . ناگهان شادی همه کوچه را فرا می گیرد و افراد گروه و متعاقب آن غریبه ها شروع به دست زدن و تشویق ابدی می کنند . جیرانی هم که نمی تواند خوشحالی اش را پنهان کند دیگران را همراهی می کند و دست می زند و سپس به سوی ابدی رفته و دست او را می فشارد .

    با گفتن خسته نباشید توسط جیرانی ، بچه های گروه لوازمشان را جمع می کنند و برای بازگشت به هتل محل اقامت آماده می شوند . آنها قطعا امروز را فراموش نخواهند کرد . چرا که این هیجان و شاید هم برای بعضی ها دلشوره ناخواسته ، حداقل به این زودی ها تکرار نخواهد شد و تا مدت ها در خاطره ها خواهد ماند ...



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:56 عصر | نظرات دیگران()

    از اینکه پنج سال برای «روزگار قریب» وقت گذاشتم، راضی هستم
    هنرکده: برای شروع از نگاه خودتان به این پروژه‌ تاریخی بگویید. اینکه چطور در "روزگار قریب" روایتی متفاوت انتخاب کردید که خیلی روی جزئیات تاکید دارد و توانسته نگاه مخاطب عام و خاص را جذب کند؟
    ـ کیانوش عیاری، کارگردان "روزگار قریب....

    <$BlogSkyMore4Post$>

    گفت و گویی خواندنی با کیانوش عیاری درباره سریال موفق‌اش
    از اینکه پنج سال برای «روزگار قریب» وقت گذاشتم، راضی هستم
    از اینکه پنج سال برای «روزگار قریب» وقت گذاشتم، راضی هستم

    هنرکده: برای شروع از نگاه خودتان به این پروژه‌ تاریخی بگویید. اینکه چطور در "روزگار قریب" روایتی متفاوت انتخاب کردید که خیلی روی جزئیات تاکید دارد و توانسته نگاه مخاطب عام و خاص را جذب کند؟
    ـ کیانوش عیاری، کارگردان "روزگار قریب": سعی می‌کنم فریب این تعریف را نخورم، چرا که به نظرم حضور و رعایت این همه جزئیات که به آن اشاره کردید نه ویژگی، نه امتیاز، نه برجستگی نه تفاوت بلکه اصولی است که باید به طور طبیعی در هر فیلم رعایت شود. رعایت نشدن این نکته‌های بدیهی در کارهای دیگر برای من جای تعجب دارد.من برخلاف عادت خودم کاری انجام نمی‌دهم. مگر قرار است در فیلم غیر از این باشد؟ فضای فیلم باید برای مخاطب قابل باور و زنده باشد. اگر غیر از این باشد غیرطبیعی است. من در زندگی عادی‌ این نگاه را دارم. اگر نخواهم واژه موشکافانه و دقت را به کار ببرم، باید بگویم خیلی جزئی‌نگر هستم.

    * با این توصیف چه نگاهی شما را به تاریخ و تصویر کردن زندگی دکتر محمد قریب جذب کرد؟
    ـ همیشه نگاه کنجکاو و مشتاق به تاریخ و تمام وجوه قدیمی داشته و دارم. در تاریخ معاصر مواردی چون رفتار و گویش مردم، چید‌‌مان و معماری خانه‌ها، خودروها و حتی قطارهای قدیمی برایم جذاب بود. وقتی قرار شد مجموعه تاریخی بسازم، تصور می‌کردم تمام چیزهایی را که تا پیش از آن دیده بودم، در ذهنم احیا و آن را تقویت کنم و تا حدودی تحت تاثیر ایده‌های خودم بود.اما این ایده‌ها تنها چند جلسه دوام پیدا کرد. متوجه شدم قرار نیست یک فیلم تاریخی صرف بسازم. قرار نیست زندگینامه محمد قریب را در 65 سال زندگی‌اش مرور کنم، بلکه قرار است به نتیجه‌ای مهم برسم. نمایش تاریخ از طریق نشانه‌ها و انتخاب درست نشانه‌هایی هر چند کوچک می‌تواند بازتاب درست وضعیت اجتماعی فرهنگی دوران خودش باشد.غارت تهران در آخرین سال‌های 1200 و کودتای سوم اسفند 1299 شمسی و اشغال ایران در شهریور 1320 قطعاً مقاطع بسیار پراهمیت تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان است، اما برخی مواقع چیزهای دیگر هم مطرح می‌شود. مثلاً سرقت جنازه از قبرستان و کالبدشکافی آن در یک خلوت توسط استادی فرانسوی برای چند دانشجوی مدرسه طب قطعاً جایی در تاریخ ندارد.اگر نگاهمان درست بود می‌توانستیم اوضاع اجتماعی و باورهای مردم در آن سال‌ها را تصویر کنیم. همیشه مطالعه تاریخ را دوست داشته‌ام. اطلاعات و اشراف من به تاریخ معاصر کم و بیش مربوط به علاقه من به این دوران است، ولی ساخت مجموعه به اطلاعات وسیع‌تر و پردامنه‌تر نیاز دارد و صرفاً اطلاعات تاریخی کافی نیست، بلکه گویش و رفتار هم اهمیت دارد.

    * اما یکی از بازیگران مجموعه در گفتگو با نشریه‌ای از گویش خود اظهار نارضایتی کرده بود.
    ـ بله، یک بازیگر جوان، کم‌سواد و کم‌مایه مجموعه درباره گویش خودش اظهار نظر کرد که برایم جالب بود. او از روی نادانی و درباره چیزی که نمی‌داند صحبت کرد، در حالی که گویش او سنجیده و درست انتخاب شده بود. گویش‌ شخصیت‌ها در "روزگار قریب" کاملا درست است.
    فکر می‌کنم استناد به "چرند پرند" علامه دهخدا می‌تواند صحیح‌ترین راه برای ردیابی گویش‌های آن دوران باشد. در "روزگار قریب" هم از هیچ چیز نگذشتیم. گرچه در مورد پوشش شخصیت‌ها در مواردی ناچار به تحریف شدیم، اما این تحریف را به عنوان توافقنامه‌ای بین فیلم و تماشاگر پذیرفتیم.
    متاسفانه این مسئله را به ناچار پذیرفتیم و چاره‌ای جز تن دادن به آن نداریم. به نظرم این مسئله یک تحریف بسیار قطعی در سینمای ایران است و مسئولان باید برای آن راه حل پیدا کنند، چرا که با وجود تمام کوشش‌ها و قدرت فضاسازی به هر حال باور تماشاگر را مخدوش می‌کنیم.
    وقتی زنان درباری را با لباس‌هایی که هیچ تناسبی با واقعیت ندارد تصویر می‌کنیم همه چیز حالت مضحکه پیدا می‌کند و تمام رشته‌های فیلمساز پنبه می‌شود. تنها تحریف ما در مجموعه "روزگار قریب" مربوط به لباس زنان در خلوت آنها بود که به عنوان شرط پذیرفتیم.

    * با وجود دقت بسیار شما در فیلمنامه، کارگردانی، هدایت بازیگران، میزانسن‌ها و ... این دقت در طراحی لباس‌ دیده نمی‌شود و حتی برخی مواقع شاهد پالتوها و کیف‌های امروزی هستیم.
    ـ من این مسئله را نمی‌پذیرم، چرا که همه چیز به دقت مطالعه، انتخاب و استفاده شده است. صحبت‌های شما چقدر مبتنی بر تحقیق است؟ در مجموعه "روزگار قریب" سعی کردیم گاف ندهیم و خطا نکنیم. همه چیز با مطالعه انتخاب شد و از این لحاظ خیال شما راحت باشد!

    * در "روزگار قریب" خیلی ریز و ظریف به جزئیات زندگی دکتر قریب اشاره می‌شود. تا چه حد به مستندات وفادار بودید و چقدر برای اضافه شدن بار دراماتیک قصه از تخیل بهره بردید؟
    ـ بخش زیاد وقایع موجود در زندگی دکتر قریب نبود و او هم مثل هر آدم دیگر زندگی ساده‌ و بدون ماجراجویی داشت. ضمن اینکه فعالیت‌های سیاسی علنی هم نداشت. بخش زیاد وقایع برگرفته از تخیل است، اما قرار نبود خیالپردازی درباره زندگی دکتر قریب خلایی در باورها و منش او ایجاد کند.او از حیث باورها و منش همین گونه است، اما از نظر زندگینامه آنچه در "روزگار قریب" می‌بینید ارتباط چندان با زندگی قریب ندارد، غیر از چند واقعه پراهمیت مثل تحصیل در مدرسه سیروس، رفتن به دارالمعلمین یا دبیرستان آن وقت، آشنایی‌ با مرحوم بازرگان و رفتن به فرانسه، هر چند نه همراه با نخستین محصلان اعزامی بلکه یکسال بعد که با خرج پدر به فرانسه رفت.یکسال بعد به قریب بورسیه تعلق ‌گرفت و بعد در 1315 به ایران بازگشت. ازدواج با دختر عبدالعظیم قریب که از عموزاده‌های پدرش بود، رفتن مجدد به فرانسه و بازگشت از فرانسه در 1319 و خدمت سربازی از دیگر مواردی است که با زندگی واقعی او تطابق دارد.تنها موردی که می‌توان رویش تاکید کرد امضای اعتراض علیه قرارداد کنسرسیوم نفت سال 1333 است که باعث شد شش ماه از دانشگاه تعلیق شود. او و چند استاد اخراجی دیگر با وساطت منوچهر اقبال رئیس دانشگاه تهران سر کار برگشتند. در فیلم وقایعی دیده می‌شود که لزوما تجربه‌های شخصی دکتر نیست، مثل درمان سربازان اخراجی در بیابان نزدیک تهران و جزئیات آن.

    * با وجود پرداختن به جزئیات زندگی دکتر قریب، از او تصویر یک قهرمان ترسیم نشده است.
    ـ بله، آقای قریب به عنوان انسانی تصویر شده که معایبی هم می‌تواند داشته باشد. گاهی خلق و خوی تند و عصبی دارد، اما در غالب موارد مثبت است و قصد کمک و احسان دارد. او از موقعیت شغلی خود سوء استفاده نمی‌کند. مسلماً هدف ما اینگونه بود. سیمافیلم این ذهنیت را نداشت که از محمد قریب تصویر اسطوره‌ای خلق شود و این نگاه هم نبود.

    * ریتم روایت قصه در "روزگار قریب" آرام و هر قسمت 50 دقیقه است. با توجه به کم حوصله بودن مخاطبان تلویزیون فکر نمی‌کردید انتخاب چنین ریتمی ریسک است و مخاطبان نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؟
    ـ تماشاگر به ریتم‌های سریع و ضربتی و گاهی اوقات به تدوین‌های یوزپلنگی عادت دارد، اما این تمام نیاز تماشاگر نیست و می‌توان وجوه دیگر کار را تقویت کرد. ریتم لزوماً عاملی برای نگه داشتن تماشاگر نیست، گرچه موردی نیرومند است، ولی چیزهای دیگر هم هست.قابل باور بودن فضا و انرژی که به مخاطب منتقل می‌شود، انگیزه‌ کمی نیست. باید اعتراف کنم بیشترین ریسک من برای ساخت این مجموعه انتخاب ریتم بود. تلاش کردم این ریتم تحت هیچ شرایط از آرامش نیفتد و حتی در اندک صحنه‌های اکشن یا وقایع ملتهب باز هم وقار ریتم کار را فدای موجودی صحنه نکنم.

    * تمام این موارد در "روزگار قریب" باعث شده احساس نکنیم کاری با موضوع تاریخ معاصر می‌بینیم، بلکه شاهد نوعی رئال اجتماعی هستیم.
    ـ حتماً اینطور است. تاریخ در اینجا بهانه‌ای است برای نمایش آن چیزهایی که مطرح بوده است. اگر بپرسید آنها چیست می‌گویم موانعی که سر راه توسعه فرهنگی اجتماعی در کشورمان در دهه‌های گذشته داشتیم.

    * در "روزگار قریب" حال و گذشته در هم تنیده می‌شود. با توجه به اینکه مخاطبان با این ساختار به خوبی‌ ارتباط برقرار نمی‌کنند، چطور از این روش استفاده کردید؟
    - رمز اصلی ارتباط تماشاگران با این مجموعه را پیش از ساخت و آغاز تصویربرداری در خلق فضا می‌دیدم. باید فضایی ایجاد می‌شد که مجموعه "روزگار قریب" فراتر از بسیاری از بدعت‌ها و قاعده‌شکنی‌ها حرکت کند. البته نگرانی‌هایی داشتم، اما از آنجا که در این سال‌ها با اعتماد به نفس کار کردم، این تردید در من پررنگ نبود، بلکه جواب دادن این روش اهمیت داشت.من با خیلی‌ها از قشرهای مختلف برخورد کردم که به من می‌گفتند روایت مجموعه برایشان قابل لمس بوده و انگار با این آدم‌ها زندگی ‌کرده‌اند و برایشان قابل باور بوده است. به نظرم این ایده به بار نشست.

    * "روزگار قریب" در مواردی دستخوش حذف شد، آیا خطوط قرمز را نمی‌شناختید؟
    ـ خطوط قرمز را نمی‌شناختم و نمی‌شناسم. فکر می‌کنم ارزش دارد آزادانه با رعایت برخی موانع که می‌شناسیم کار کنیم چون نتیجه بهتر حاصل می‌شود. هر چند دوری از خودسانسوری ممکن است به قیمت حذف مواردی تمام شود، اما دستاوردی بهتر است تا اینکه با خودسانسوری وارد موجی از افراط شویم و در آن خودمان شهید کنیم و به دنیا نیامده از بین ببریم.

    * گفته می‌شد مدت زمان "روزگار قریب" بیشتر می‌شود.
    ـ نه این اتفاق نمی‌افتد. وقتی قرار شد مجموعه پخش شود به ناچار تصویربرداری را در رامسر متوقف کردیم و به تهران آمدیم. اخیراً نیز به شمال رفتیم و تصویربرداری بخش‌هایی را انجام دادیم که هنوز تمام نشده بود.

    * غیر از مهدی هاشمی، مهران رجبی و چند نفر دیگر بقیه بازیگران مجموعه چهره‌های مطرح نیستند.
    - مهمترین عامل برای انتخاب بازیگر، تطابق فیزیکی با چیزی بود که در ذهن داشتم و بعد از آن استعداد و خصوصیات اخلاقی او. من به سمت کسی می‌روم که با ذهنیت من تطابق داشته باشد.

    * آیا این کار بیشتر از شما انرژی نمی‌گرفت؟ درباره دشواری‌های این کار صحبت کنید.
    ـ مسلماً همین طور بود و انرژی بیشتر می‌گرفت. بازیگران در طول تصویربرداری در فضای کار قرار گرفتند و خیلی سریع خود را با فضا تطبیق دادند. بعضی از آنها راحت‌تر می‌توانستند خودشان را با نقش‌هایشان تطبیق بدهند. مسلما در شرایطی که بیشتر بازیگران اطراف شما غیرحرفه‌ای هستند، عصبانیت‌ها بیشتر می‌شود، اما مهم نتیجه بود.

    * با توجه به اینکه برای "روزگار قریب" پنج سال وقت صرف کردید، فکر می‌کنید مجموعه چه جایگاهی در کارنامه شما دارد؟
    ـ راضی هستم، چرا که فرصتی برای سرمایه‌گذاری روی نگاهی بود که به آن اعتقاد دارم، نگاهی که سعی کردم با فیلم "بودن و نبودن" آن را به بیشترین شکل برسانم. زدودن تمام پیرایه‌های نمایشی در تمام سطوح کار از جمله بازی، داستان، شیرینکاری‌‌ها و کنترل کردن التهابی که می‌تواند تماشاگر را آشفته کند یا تحت تاثیر قرار دهد.
    استفاده کم از موسیقی و در عین حال محدود کردن رنگ‌آمیزی. در فیلم "بودن و نبودن" فیلمبرداری، نورپردازی، صحنه‌آرایی، صدا و... به شکلی هارمونیک همدیگر را تکمیل می‌کند و هیچکدام از این سطوح اجازه ندارد ساز جداگانه بزند و نیرومندتر از هارمونی لازم فیلم باشد.

    * باز هم مجموعه تاریخی می‌سازید؟
    ـ بله، اما بستگی به شرایط دارد که در آینده چگونه رقم بخورد. البته تا یکی دو فیلم سینمایی نسازم دیگر سراغ مجموعه‌سازی نمی‌روم.

     * فیلمنامه سینمایی نیز در دست نگارش دارید؟
    ـ بله، اخیراً نگارش یک فیلم سینمایی را آغاز کرده‌ام که هنوز نام آن انتخاب نشده است. ترجیح می‌دهم فیلمبرداری را از نیمه پائیز شروع کنم و به احتمال زیاد نگارش فیلمنامه تا پایان فیلمبرداری طول می‌کشد. این فیلم به مسائل اجتماعی روز می‌پردازد و موضوع آن شش یا هفت سال پیش با خواندن خبری کوتاه در روزنامه به ذهنم خطور کرد. این فیلم هم در ادامه دیگر آثارم است.

    ***

    مجموعه تلویزیونی "روزگار قریب" به نویسندگی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی کیانوش عیاری از 12 آذر روزهای دوشنبه روی آنتن رفت. مهدی و ناصر هاشمی، رضا کیانیان، مهران رجبی، رضا بابک، رضا فیاضی، مهدی صبایی، آفرین عبیسی، مریم کاویانی، بهاره افشار، امیرحسین صدیق، زنده یاد حسین پناهی و... در آن بازی کرده‌اند."روزگار قریب" داستان زندگی دکتر محمد قریب بنیانگذار پزشکی نوین کودکان در ایران را روایت می‌کند. در خلاصه داستان این مجموعه آمده است: در اثر فقر، فشار و قحطی در تهران قدیم عده‌ای مغازه‌ها را غارت می‌کردند. پدر محمد قریب برای آنکه خانواده را از معرکه دور کند آنها را به گرکان می‌برد تا آب‌ها از آسیاب بیفتد...منصور آذرگل مدیر تصویربرداری، حسن آقاکریمی مدیر تولید، سعید صالحی صدابردار، حسین صالحیان طراح گریم و سعید شهرام آهنگساز با پروژه تلویزیونی "روزگار قریب" همکاری داشتند.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:56 عصر | نظرات دیگران()

    همزمان با بازی در «نام من خان است» عنوان کرد؛

    شاهرخ خان: اسلام دین صلح و آرامش است

    هنرکده: «شاهرخ خان»، بازیگر بالیوود گفت: اسلام دین صلح و آرامش است و شما نمی‌توانید در قرآن کلامی را بیابید که دیگران را به خشونت دعوت کرده باشد.

    به گزارش خبرگزاری فرانسه، «شاهرخ خان»، بازیگر موفق بالیوود که قرار است...

    <$BlogSkyMore4Post$>

    همزمان با بازی در «نام من خان است» عنوان کرد؛

    شاهرخ خان: اسلام دین صلح و آرامش است

    هنرکده: «شاهرخ خان»، بازیگر بالیوود گفت: اسلام دین صلح و آرامش است و شما نمی‌توانید در قرآن کلامی را بیابید که دیگران را به خشونت دعوت کرده باشد.

    به گزارش خبرگزاری فرانسه، «شاهرخ خان»، بازیگر موفق بالیوود که قرار است به‌زودی در فیلم جدیدی تحت عنوان «نام من خان است» و با موضوع اسلام‌گریزی و حرکات ضداسلامی پس از حادثه 11 سپتامبر، ایفای نقش کند، ضمن محکوم ساختن هرگونه خشونت و تندروری، گفت: شما در قرآن نمی‌توانید کلامی را بیابید که خشونت و یا ترور را تبلیغ کرده باشد.
    وی افزود: اسلام به هیچ وجه در جایی به شما نمی‌گوید که خشن باشید و به نظر من مفهوم جهاد، نیاز به مطالعه دارد تا به آن چیزی که خداوند در قرآن مد نظرش بوده برسیم.
    فیلم «نام من خان است» به کارگردانی «کاران جوهر» و بازی «کاجول موخرجی» داستان شش مسلمان است که پس از حادثه 11 سپتامبر به شدت از رفتارهای تبعیض آمیز و خشن رنج می‌برند.
    بنا براین گزارش، فیلمبرداری این فیلم قرار است، اواخر این ماه در لس‌آنجلس آغاز شود، قرار است که یک سال بعد نیز به نمایش درآید.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط فرز ها در سه شنبه 88/2/8 و ساعت 6:56 عصر | نظرات دیگران()
    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    تصاویری از احمدی نژاد
    فرزندان احمدینژاد چای ریاستجمهوری را نمیخورند
    مردم انتخاباتی میآفرینند که دشمن را خشمگین کند
    میر حسین امیدوار می باشد که ...
    آلبوم جدید و فوق العاده زیبای بنیامین بهادری با نام 88
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا